معرفی کتاب طنین کوهستان
کتاب طنین کوهستان رمانی دیگر از لارن ولک روایت پدر «الی» اندکی بعد از تغییر شرایط زندگی خانواده اش، به خاطر افتادن درختی بر سرش به کمایی چندماهه می رود و دکترها، بهبودی او را غیرمحتمل می دانند
درباره کتاب طنین کوهستان
در سال 1933 اِلی و خانوادهاش پس از بحران اقتصادی تقریباً همهچیزشان را از دست میدهند و برای شروع یک زندگی تازه به کوهستان اِکو میروند. خواهر اِلی، استر، از کوهستان متنفر است اما اِلی در آنجا عاشق طبیعت میشود. او در کوهستان آزاد و رهاست و رمزورازهای آن را کشف میکند. بعد او با معماها و مشکلاتی مواجه میشود: شناسایی کسی که برایش در گوشه و کنار کوهستان هدیه میگذارد، پیدا کردن راهی برای درمان پدر که دچار حادثه شده است، روبهرو شدن با کیت، جادوگر مطرود و آشنایی با لارکین، پسری اهل کوهستان…
اگر به حیوانات، زندگی در طبیعت و ماجراجویی علاقهمند هستید، با اِلی همراه شوید.
با لارن ولک بیشتر آشنا شویم
لارن ولک، زاده ی 28 اکتبر 1956، نویسنده ی آمریکایی است.ولک در بالتیمور در ایالت ماریلند به دنیا آمد. او پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه براون و گرفتن مدرک در رشته ی ادبیات انگلیسی در سال 1981، به عنوان ویراستار و معلم انگلیسی مشغول به کار شد. ولک سپس به نویسندگی روی آورد و علاوه بر آن، به شعر و هنرهای تجسمی نیز پرداخت.
بخشی از کتاب طنین کوهستان را باهم بخوانیم
مادربزرگ ساکت سگ تو دل برویی به اسم گپریکورن بود. او هم همانجا و در همان شرایطی به دنیا آمد که من به دنیا آمدم شهری که در آن پدرم خیاط و مادرم معلم موسیقی بود و پیش از سقوط بازار سهام که باعث شد تقریباً همه ی
مردم فقیر شوند ما مجبور شدیم برای زندگی کردن به کوهستان کو بیاییم وقتی زندگی مان کم کم داشت به سمت بدبختی میرفت از پدرم پرسیدم کی سقوط کرده؟»
پدرم گفت که خیلی از مردم با پولشان شرط بندی کردند و وقتی احساس کردند ممکن است پولشان را از دست بدهند ترسیدند و همین باعث شد پول بیشتری از دست بدهند و فقیر شوند و ما هم همراهشان فقیر شدیم. یادم می آید سرم را بالا گرفتم و به پدرم نگاه کردم چون انتظار توضیح بیشتری داشتم نمیفهمم ما با پولمون شرط بندی کردیم؟
سرش را به علامت نه تکان داد.
«پس چرا ما هم پولمون رو از دست دادیم؟»
ما که یک دفعه پولمون رو از دست ندادیم اما مردمی که هیچ پولی ندارن نمیتونن به خیاط دستمزد بدن که براشون لباس بدوزه و وقتی لباسهایی رو که از قبل دارن هنوز میتونن استفاده کنن لباس جدید نمیخرن
پدر من خیاط فوق العاده ای بود لباسهایی که میدوخت مثل پوست دوم چفت بدن می شد و برگها و گلهایی که روی لبه ها و سرآستینهای لباس گلدوزی می کرد فراتر از طرحهای زیبا بود چیزی بود مثل امضا زیر تابلوهای نقاشی گفتم اما مامان که معلمه منظورت اینه که مردم الان این قدر فقیر شدن که نمیتونن مدرسه برن؟ پدرم دوباره سرش را به علامت نه تکان داد نه منظورم این نیست. دقیقاً برعكس الان موسیقی بیشتر به همه یه عالمه کمک میکنه اما متأسفانه وقتی به مدرسه ای به مشکل برمی خوره موسیقی جزء اولین درسهاییه که حذف میشه تازه ما تنها کسانی نیستیم که از اینجا میریم نصف شهر از اینجا رفته ان تا با یکی از اقوامشون زندگی کنن یا فقط… فقط رفتهان تا توی جاده زندگی کنن و توی اون شرایط سخت دنبال کار بگردن که معنیش اینه که دیگه بچه های زیادی توی مدرسه نیستن و دیگه به همه ی معلمهایی که
قبلاً داشتن نیازی ندارن
به مادرم نیاز نداشتند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.