در رمان تهران، کوچهی اشباح- خونآشام1 خونآشامی به سراغ نویسندهای به نام سیامک گلشیری میرود و از او میخواهد کتابی را چاپ کند که سرگذشت پسری (دراکولا) است که در شبی، بعد از جشن تولدی، در کوچهای به همراه دوستش، آرش، پا به خانهی متروک و تاریکی گذاشته. او در آنجا در اتاقی به دختری برخورده که گفته بوده قرار است او و برادرش به دست آدمهایی که در خانه هستند، کشته شوند. آن دو در پی یافتن آرش و برادرِ دختر به راهروها و اتاقهای تاریک و مخوف خانه، که پر از سایهها عجیب و غریب هستند، سر میکشند. سرانجام راوی که در مییابد به خانهای پا گذاشته که خونآشامها در آن زندگی میکنند، از آنجا میگریزد، اما در آخرین لحظه دختر او را گاز میگیرد.
تهران،کوچه ی اشباح (خون آشام 1)
50,000 تومان
کیف سیاه رنگ را گذاشت روی زانویم. بعد بیآنکه نگاهم کند، گفت اتفاق وحشتناکی برایش افتاده است. گفت همهاش توی همین کیف است و از ماشین پیاده شد. هنوز در را نبسته بود که سرم را خم کردم و گفت: «میتونم اسمتونو بپرسم؟» سرش را خم کرد و خیلی آهسته گفت: «دراکولا»…
داستان های فارسی،قرن 14
شما با خرید این کتاب
2
سکه کسب می کنید
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.