سرای سرداران(کمان سورن 1)

معرفی کتاب سرای سرداران

کتاب کمان سورن اثری است از مجتبی نیک اخلاق به تصویرگری حسن نوزادیان و چاپ موسسه خراسان. این کتاب کمیک داستان یکی از سرداران دلاور و هوشمند ایرانی از مردان پارت را در خود جای داده است، مردی از اشکانیان که در طول 5 قرن از دوران حکومتشان ایران را در برابر متجاوزان حفظ کردند.

در حالی که آزاد شبانه در مرگیانه به روزهای گذشته و به پیش از جنگ می اندیشد، مردانی نقاب پوش پیش می آیند و او را به مرگ تهدید می کنند، آن چه آن شب میان آن ها می گذرد آزاد را به گذشته می برد، جایی در حوالی سورنا و کمان او…

درباره کتاب سرای سرداران

سورنا، فرمانده جوان ،ایرانی بیش از سی سال نداشت که سپهبد ارتش اشکانی شد. تبار او به یکی از هفت خاندان نامدار پارت میرسید خاندان سورن او به گفتۀ تاریخ نویسان رومی در زیبایی هوشمندی دلاوری و دارایی سرآمد مردان پارت به شمار می آمد.

سورنا چنان ارجمند بود که به رسم نیاکانش تاج شاهی را بر آشک (پادشاه اشکانیان) می نهاد اشکانیان که از قوم پارت بودند ۴۷۱ سال بر بخش بزرگی از غرب آسیا حکومت کردند آنان از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان بزرگ فعلی ،بود برخاستند.

حاصل عمده فرمانروایی اشکانیان حفظ تمامیت ایران در برابر تجاوز خزنده امپراتوری روم به جانب شرق بود سورنا با نام اصلی و کامل «رستم سورن پهلو الهام بخش داستانهای حماسی ایران است؛ چنان که فردوسی توسی نیز نام قهرمان اسطوره ای خود را رستم دستان نهاد و این نام را در دل فرهنگ ایران جاودانه ساخت.

مجموعه کتاب کمیک سرای سرداران(کمان سورن)، برای حفظ و جلوگیری از فراموش شدن نام و یاد اساطیر پر افتخار ایرانی تهیه و تنظیم شده است.

مجتبی نیک اخلاق با نوشتن کتاب سورنا سردار خستگی ناپذیر قصد داشته تا کودکان و نوجوانان را با دلاوری ها و اقتدار سورنا سردار پر افتخار ایرانی آشنا کند و حسن نوزادیان با تصویرگری زیبا و جذاب به درک و ارتباط گیری مخاطب با این داستان کمک بسیاری کرده است.

الگو پذیری از سرداران محبوب و نامی ایرانی برای کودکان اگر تبدیل به ارزش شود، در آینده و روحیه ی آنها تاثیر به سزایی خواهد گذاشت.

ایجاد روحیه ی قهرمانی و پهلوانی در کودکان یکی از ارزشمند ترین هدف های مجموعه کتاب کمیک سرای سرداران است.

در بخشی از کتاب سرای سرداران می خوانیم : 

نام آن جنگاور سورنا بود! و آن کمان، از آن او بود. دلیرترین و تواناترین سربازی که می شناختم!

سورنا که خود به من شیوه کمان و شمشیر آموخت، هرگز نخواست مرا به جنگ ببرد. اما سرانجام، زمان من نیز فرا رسید و او مرا به سرپرستی شماری از سربازان زبده خاندان مان گماشت. نخستین نبرد خود را هرگز از یاد نخواهم برد؛ نبرد تیسفون. آن جا بود که آن کمان، دیگر بار شگفتی اش را بر من آشکار کرد!