معرفی کتاب شاید عروس دریایی
کتاب شاید عروس دریایی به قلم الی بنجامین، از پرفروشترینهای نیویورک تایمز، رمانی خیرهکننده در مورد دوستی، غم، امید و زندگی است. این اثر که تحسین گستردهی منتقدان را برانگیخت، داستان دختری به نام سوزی را به تصویر میکشد که غرق شدن بهترین دوستش را در دریا باور ندارد و به دنبال علت واقعی مرگ او شروع به جستجو میکند.
این کتاب را انتشارات پرتقال با ترجمه آرزو قلی زاده منتشر کرده است.
درباره کتاب شاید عروس دریایی
” کاش همدیگر را میدیدیم و میتوانستیم راجع به نیش و زهر و آغاز و پایان و همهی موجوداتی که دیگران آنها را درک نمیکنند صحبت کنیم…”
ذهن “سوزی” پر از سواله و با تمام وجود تلاش میکنه تا بفهمه چرا بهترین و صمیمیترین دوستش “فرنی”، در دریا غرق شد؛
آخه فرنی شناگر ماهری بود،
آخه دقیقن در زمان غرق شدنِ فرنی، اونها با هم قهر بودن،
و آخه سوزی هنوز منتظره تا حرفهاش رو به فرنی بزنه و با هم آشتی کنن…
سوالهای سوزی در نهایت اون رو به حقیقتی میرسونه که زندگیش رو برای همیشه تغییر میده.
با الی بنجامین بیشتر آشنا شویم
الی بنجامین، نویسنده ی آمریکایی کتاب های کودک و نوجوان است که در شهر ویلیامزتاون در ایالت ماساچوست زندگی می کند.بنجامین، دانش آموخته ی کالج گرینل در ایالت آیووا است. اولین رمان این نویسنده، نامزد جایزه ی ملی کتاب آمریکا شد و در زمره ی پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفت.
افتخارات کتاب شاید عروس دریایی
- نامزد نهایی جایزه کتاب ملی نوجوانان در سال 2015
- نامزد جایزه گودریدز در سال 2015
- نامزد جایزه Keystone در سال 2017
- نامزد جایزه کتاب نوجوانان Rhode Island در سال 2017
- نامزد جایزه دوروتی کانفیلد فیشر در سال 2017
- از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز
در بخشی از کتاب شاید عروس دریایی میخوانیم:
هر وقت به آن دو روز فکر میکنم، به فاصلهی بین رفتن تو و خبردار شدن من، یاد ستارهها میافتم. میدانستی چهار سال طول میکشد تا نور نزدیکترین ستاره به ما برسد؟ یعنی وقتی آن را میبینیم، وقتی ستارهای را میبینیم، درواقع داریم گذشتهاش را نگاه میکنیم. تمام آن ستارههای چشمکزن، همهی ستارههای آسمان، ممکن است قبلاً از بین رفته باشند، ممکن است در این لحظه، آسمان ستارهای نداشته باشد؛ اما ما حتی نمیدانیم.
من گفتم: «اون میتونست شنا کنه، یادت نیست؟ خوب شنا میکرد.»
مادر جوابی نداد. برای همین دوباره تکرار کردم: «یادت نیست مامان؟»
مادر فقط چشمهایش را بست و صورتش را بین کف دستهایش پنهان کرد.
من باز تکرار کردم: «غیرممکنه». چرا او متوجه نمیشد که این اتفاق غیرممکن بود؟
وقتی مادر سرش را بالا آورد، بسیار آرام صحبت میکرد. انگار سعی میکرد تکتک کلماتش را به من بفهماند: «زو، حتی بهترین شناگرا هم ممکنه غرق بشن.»
«یعنی چی؟ چطور ممکنه…؟»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.