معرفی کتاب سرود کریسمس
کتاب سرود کریسمس، رمانی نوشته ی چارلز دیکنز است که نخستین بار در سال 1843 به چاپ رسید. در شب کریسمس، اسکروج با چهره ای اخمو و عبوس در خانه ی خود می ماند. او فقط می خواهد کسی کاری به کارش نداشته باشد تا این که به گفته ی خودش، «فریب کریسمس» بگذرد و تمام شود.
درباره کتاب سرود کریسمس
اسکروچ، پیرمردی ثروتمند و سختدل، در آستانهی سال نو که شهر غرق در شادی است، خودش را در تنهایی خود زندانی کرده است. ناگهان شبها اشباحی به سراغش میآیند و اسکروچ تودار و منزوی نمیداند که چه آیندهای در انتظار اوست.
چارلز دیکنز، در این داستان، به زیباترین شکل، گذرا بودن عمر و غنیمت شمردن لحظات و اطرافیان را نشانمان خواهد داد؛ طوری که شاید بعد از خواندن کتاب سرود کریسمس، ما نیز مثل اسکروچ، دیگر آدم قبلی زندگیمان نباشیم.
اقتباسهای هنری از کتاب سرود کریسمس
از زمان چاپ کتاب سرود کریسمس تاکنون اقتباسهای مختلف نمایشی، سینمایی و انیمیشن متعددی از آن صورت گرفته است که با استقبال مخاطبان روبرو شدهاند.
انیمیشن سینمایی سرود کریسمس با کارگردانی «رابرت زمیکس» و نقشآفرینی «جیم کری» و «گری اولدمن» در سال 2009 بر روی پرده رفت. بر اساس این داستان در سالهای 1951، 1984، 1992 و 2004 اقتباس سینمایی ساخته شده است.
موزهی چارلز دیكنز بر اساس خانهی نویسنده و حال و هوای دوره و زمانهی او ساخته شده و مراجعین بسیاری دارد. در آن بخشی از دستنوشتههای دیکنز به همراه مجسمههای شخصیتهای داستانی او در معرض دید علاقهمندان قرار گرفته است.
با چارلز دیکنز بیشتر آشنا شویم
چارلز دیکنز نویسندهی سرشناس انگلیسی و به تعبیری، برجستهترین رماننویس انگلیسی دورهی ویکتوریا بود. او را با آثار شاخص و متنوعی همچون «الیور تویست»، «آرزوهای بزرگ» و «دیوید کاپرفیلد» میشناسند. اغلب اتفاقات و رخدادهای کتابهای چارلز دیکنز برگرفته از زندگی واقعی خودش هستند.
در بخشی از کتاب سرود کریسمس می خوانیم
اسکروج از خوشحالی فریاد زد: «وای! این که علی بابائه. همون علی بابای درست کار پیر. آره، خودشه. یک روز کریسمس که این بچه رو اینجا تنها گذاشته بودند، علی بابا برای اولین بار درست با همین سر و وضع به سراغش اومد. پسر بچه ی بیچاره. اون دو تا هم که اونجا دارند می رند، ولنتاین و برادرش، اورسون، هستند که توی جنگل زندگی می کرد. اسم اونی که وقتی خواب بود با زیرشلواری، کنار دروازه ی دمشق گذاشتنش چی بود؟ نمی بینیش؟ این هم داماد سلطانه که عفریت اون رو سرنگون کرد، همونی که روی سرش ایستاده. حقشه. دلم خنک شد. اصلا چطور به خودش جرأت می داد با شاهزاده خانم ازدواج کنه؟»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.