معرفی کتاب رویای سرزمین های پست
کتاب رویای سرزمین های پست نوشته تارا سالیوان است و با ترجمه نیلوفر امنزاده در انتشارات پرتقال منتشر شده است.
درباره کتای رویای سرزمین های پست
آنای دوازدساله هیچ چیز نمیخواهد جز فرار از آیندهای اجباری که برای خودش و همکلاسیهایش در روستای کوچکشان تعیین شده .
روستایی در ارتفاعات رشتهکوه آند که هیچ شغلی جز کار در معدن برای استخراج نقره در آن وجود ندارد. پسرهای هم سن و سالش کم کم دارند ترک تحصیل میکنند تا معدنکار شوند
اما وقتی برادر یازدهسالهی مریضاحوالش به اجبار پدرشان کار در معدن را شروع میکند. آنا رویای مدرسهرفتن را رها میکند تا به جای برادرش در معدن مشغول شود. جهانِ معدن، تاریک و خطرناک است و مردهایی که آنجا کار میکنند نمیخواهند دختربچهای توی دست و پایشان باشد.
وقتی حادثهای در کوه باعث مرگ پدر و ناپدیدشدن برادرش میشود، آنا باید شجاعت پیدا کند تا نه تنها جان سالم به در ببرد، .بلکه خانوادهاش را نجات دهد.
با تارا سالیوان بیشتر آشنا شویم
تارا سالیوان نویسندهی برندهی جایزهی ادبیات کودکان و نوجوانان است. او با نوشتن کتابهای «سیاه سفید» و «تلختر از شیرین» موفق شد. تا قدرت و تواناییاش را در نوشتن برای نوجوانان و جلب توجه آنها به موضوعات روز دنیا نشان دهد.
بخشی از کتاب رویای سرزمین های پست را باهم بخوانیم
اخم میکنم و همانجا که ایستاده،ام لگدی محکم به سنگی میزنم متأسفانه برخلاف چیزی که فکر میکردم آن سنگ از کوه جدا نیست؛بیرون زدگی کوچکی از کوه است و هنوز محکم به آن چسبیده
بلند بلند بدوبیراه میگویم و نوک کفشم را دودستی میگیرم دنیل با شنیدن حرفهای زشتی که از دهانم در می آید. چشمهایش را گشاد میکند و وقتی میبیند دارم یک پایی لیلی میکنم میزند زیر خنده بهش میتوپم «ساکت شو خنده نداره»
در حالی که هنوز نخودی میخندد میگوید« آره خب تو که خنده نداری» فقط وقتی بهم چشمک میزند. میفهمم کلمه ها را پیچانده تا چیز دیگری بگوید، طبق معمول
سه قدم از مسیر فاصله میگیرم و لگدی به سنگ دیگری میزنم که خیلی کوچکتر است. خوشبختانه این یکی پرت میشود هوا پشت سرش داد میزنم بگیر که اومد «آفرین آنا دنیل هنوز نفس نفس میزند ولی این بار به خاطر خندیدن از ته دل «سنگه واقعاً حقش بود.»
دلم میخواهد عصبانی بمانم واقعاً دلم میخواهد؛ ولی دنیل با اینکه لجم را درمی آورد همیشه کلمه هایی پیدا میکند و باهاشان آن قدر به عصبانیتم سیخونک میزند که خنده ام می.گیرد به سنگ گناهکار نگاه میکنم که حالا سی سانتی متر آن طرف تر از مسیر افتاده نمیتوانم جلوی لبخندم را بگیرم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.