معرفی کتاب دیوید کاپرفیلد
چارلز دیکنز کتاب دیوید کاپرفیلد را بر اساس زندگی شخصیاش نوشته و ماجرای آن با کودکی دیوید آغاز میشود و تا بزرگسالی او ادامه دارد. این کتاب را میتوان معروفترین اثر او دانست.
درباره کتاب دیوید کاپرفیلد
من روز جمعه ساعت 12 شب به دنیا آمدم. پرستار و عاقلهزنهای همسایه میگفتند که چون در آخرین لحظات جمعه شب به دنیا آمدهام، سرنوشت نحسی در انتظارم خواهد بود. اما سرنوشت شوم دیوید پیش از تولدش آغاز شده بود، چرا که او شش ماه پس از مرگ پدرش به دنیا آمد.
داستان کتاب دیوید کاپرفیلد (David Copperfield) به صورت اول شخص روایت میشود. بسیاری معتقدند که این داستان دست کم تا حدودی، زندگینامهی خود چارلز دیکنز (Charles Dickens) است. این موضوع که شخصیت اصلی داستان محیط اطراف خود، زندگی و تمام اتفاقاتی را که برایش میافتد، به صورت اول شخص بازگو میکند، باعث میشود که شما راحتتر بتوانید ویژگیها و خصوصیات شخصیتی چارلز را شناسایی کنید.
شخصیت اصلی داستان با نقل کردن حکایت خود در همان سالهای اولیه زندگی، به شما این امکان را میدهد که حتی بتوانید حوادث و اتفاقاتی را که بر او تاثیر گذاشته و همچنین باعث شکلگیری شخصیت او شدهاند، شناسایی کنید. به علاوه به این ترتیب میتوانید بفهمید دیوید چگونه به دنیای اطراف خود نگاه میکرد.
با چارلز دیکنز بیشتر آشنا شویم
چارلز دیکنز نویسندهی سرشناس انگلیسی و به تعبیری، برجستهترین رماننویس انگلیسی دورهی ویکتوریا بود. او را با آثار شاخص و متنوعی همچون «الیور تویست»، «آرزوهای بزرگ» و «دیوید کاپرفیلد» میشناسند. اغلب اتفاقات و رخدادهای کتابهای چارلز دیکنز برگرفته از زندگی واقعی خودش هستند.
اقتباس سینمایی کتاب دیوید کاپرفیلد
از نخستین سالهای ظهور سینما تا امروز که صد و بیست و پنج سال از تولد آن میگذرد، همواره اقتباس از آثار چارلز دیکنز مورد توجه سینماگران گوناگون بوده است. اوایل با اقتباسهای گوناگون گریفیث و رویای به تصویر درآوردن فضای ویکتوریایی آثار دیکنز و حال با آخرین اقتباس سینمایی از دیکنز یعنی «تاریخچهی شخصی دیوید کاپرفیلد».
دست گذاشتن بر روی «دیوید کاپرفیلد» برای یک اقتباس وفادارانه از آن در مدیوم سینما، تقریبا کاری نشدنی است. شاهکار باعظمت دیکنز، سرشار از داستانهای فرعی و کاراکترهای گوناگونی است که تبدیل آن را به یک فیلم دو ساعته تقریبا ناممکن میکند.
از این جهت فیلمسازان دست به تمهیداتی میزنند تا این کار را ممکن کنند. به عنوان مثال کیوکر در نسخهی اقتباسیاش در سال ۱۹۳۵ از «دیوید کاپرفیلد»، تعدادی از کاراکترها و وقایع رمان را حذف میکند. یا در نسخهی ۱۹۶۹ به کارگردانی دلبرت مان، فیلم در بزرگسالی دیوید آغاز میگردد و با یک فلاشبک به دوران کودکی او میرویم. اما آخرین نسخهی «دیوید کاپرفیلد» ایدهی به شدت درخشانی برای به تصویر کشیدن رمان دیکنز دارد.
در بخشی از کتاب دیوید کاپرفیلد می خوانیم
شـبی طولانـی و نـاآرام بـود. پـس از مـرگ پـدرم، مـادر تنهـا شـده بــود. در انتظــار فرزنــدی بــود و احســاس کســالت می کــرد. صــدای ضربـهای بـه در شـنیده شـد.
مـادر گفت: «پیگوتی، در میزنند ببین کیه؟»
پیگوتی خدمتکار و دوسـت مادرم بود. پیگوتی گفت: «باشه.»
پیگوتـی رفـت و در را بـاز کـرد. دوشـیزه تـروت وود همـراه پیگوتـی وارد اتـاق مـادرم شـد. او عمـه پـدرم بـود.
پرسید: «بچه کجاست؟»
مادرم از او میترسید و معتقد بود که صدای خیلی بلندی دارد.
مـادرم جواب داد: «هنوز به دنیا نیامده.»
ًدوشـیزه تـروت وود بـا صـدای بلنـدش گفـت: «شـما را قبـلا ندیـده بـودم، بچـه سـالید، مگـر نـه؟ شـوهرتان مـرده و تنهـا شـدهاید. ولـی غمگیــن نباشــید. بچــه دختــر خواهــد بــود و مــن دختربچههــا را دوســت دارم. خــودم از او مراقبــت میکنــم.»
مــادرم گفــت: «متشــکرم. میبخشــید، حــالا بایــد شــما را تــرک کنــم. حالــم خــوب نیســت. بــه اتاقــم مــیروم.»
دوشـیزه تـروت وود روی صندلـی نشسـت و منتظـر مانـد. بعـد دکتـر وارد اتـاق شـد و او از جـا پریـد و سـؤال کـرد: «بچـه آمـد؟»
دکتر جواب داد: «بله.»
دوشیزه تروت وود پرسید: «دختر است؟»
دکتر گفت: «خیر، بچه پسـر است.»
دوشــیزه تــروت وود فریــاد زد: «پســر نمیخواهــم. پســربچهها را دوسـت نـدارم.» عصبانـی بـود و بی درنـگ خانـه را تـرک کـرد و دیگـر هیچ وقـت بـه دیـدن مـادرم نیامـد.
آن بچه من بودم و اسـمم «دیوید کاپرفیلد» است…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.