بخشی از کتاب بی حد و مرز
وقتی به من گفتند مغزم دیگر درست کار نمیکند، دوست داشتم به دنیایِ اَبَرقهرمانها، کتابهای مصور و بازی سیاهچالها و اژدهایان پناه ببرم. جهانِ فانتزی کمکم کرد دردم را از یاد ببرم. بهنظر خودم بهترین اَبَرقدرت برای من نامرئیشدن بود و سؤال اصلی من این بود: «چطور باید نامرئی بمانم؟» بهجای دیدهشدن، همواره دیگران را تماشا میکردم و در دل میاندیشیدم زندگیِ آنها چطور است. با خود فکر میکردم چرا فلان شخص اینقدر محبوب است یا شخص دیگر اینقدر شاد است یا چرا دیگری اینقدر باهوش است. همیشه زجر میکشیدم پس همانطور که مردمِ جهان اطرافم را تماشا میکردم، سؤال اصلیام به این سؤال تغییر کرد: «چطور باید اوضاع را بهتر کنم؟» دوست داشتم این معما را حل کنم: «مغزِ من چطور کار میکند؟» که من هم بتوانم از آن کار بکشم. هرچه بیشتر و بیشتر چنین سؤالاتی پرسیدم، پاسخهای بیشتری گرفتم. این کتاب، نتیجهٔ دو دهه پرسیدنِ سؤالاتِ توانمندکننده است.
اولین بار در جشن تولد هشتادسالگیِ کوئینسی جونز با ویل اسمیت ملاقات کردم. او پس از شنیدن ماجرای ضربهٔ وحشتناک به سرم، مرا دعوت کرد در افتتاحیهٔ فیلمِ ضربهمغزی مهمانش باشم، فیلمی دربارهٔ دغدغههای بازیکنان فوتبال امریکایی و آسیبهایی که به سرشان وارد میشد. (در فصل بعدی دربارهٔ محافظت از مغز صحبت خواهم کرد.) ویل از من دعوت کرد به تورنتو بروم و یک هفته در محل فیلمبرداری، کنارش باشم. او در حالِ فیلمبرداریِ فیلمی اَبَرقهرمانی بود، پس حتماً حدس میزنید که چقدر هیجانزده بودم.
برایم جالب بود که کارگردان و دستاندرکارانِ صحنه هر شب از شش بعدازظهر تا شش صبح در فضای زمستانی و سرد کار میکردند. تمامِ هالیوود هم زرقوبرق نیست؛ خیلی وقتها باید عجله کنید که در نهایت سر صحنه معطل شوید. هنگام استراحت، من و ویل بعضی از سؤالاتِ اصلی او را کشف کردیم. یکی از این سؤالات این بود: «چطور میتونم این لحظه رو از اینی که هست جادوییتر کنم؟» همانطور که منتظرِ فیلمبرداری صحنهٔ بعدی ویل بودیم، خانواده و دوستانش در چادرها چپیده بودند و کارِ بقیهٔ بازیگران را تماشا میکردند. ساعت سهٔ صبح، وقتی مطمئن بودم همه سردشان است و خسته شدهاند، سؤال اصلی ویل را به چشم دیدیم. او برای همه شکلات داغ میآورد، شوخی میکرد و آنها را میخنداند و فعالانه زمانِ استراحتش را به این میزبانی اختصاص میداد. قطعاً او آن لحظه را جادوییتر میکرد. نتیجهٔ این سؤال، تمرکز و رفتارِ او را هدایت کرد و تجربیاتِ همه را کاملاً تغییر داد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.