اسب جنگی
این رمان از دید اسبی به نام جویی ماجراهای جنگ را روایت میکند. آلبرت صاحب اسب میشود و علارقم میل بطنی این اسب، اسب گاری میشود. به دلیل فقر پدر آلبرت مجبور به فروش اسب میشود و از آنجا ماجراهای جویی و سروان نیکلاس شروع میشود که به آلبرت قول داده خوب از اسبش مراقبت کند. آلبرت وقتی اسب محبوبش به سواره نظام فروخته میشود تصمیم میگیرد به خدمت سربازی برود. او از انگلستان خارج شده و به اروپای در جنگ پا میگذارد. دو سرباز دشمن یکی از انگلیس و دیگری از آلمان زیر آتش دوطرف میباشد که برای نجات جان یک اسب جان خود را به خطر میاندازند. نهایتاً پس از نجات اسب برای تصاحب اسب …
از طرفی جویی اسب داستان ما، برای هر دو جبهه جنگ خدمت میکند و زخمی ها و بار های آنها را جابه جا میکند.
در رمان اسب جنگی میخوانیم:
“اشتباه نکنم، ما یه ساعت شاید هم دو ساعت دیگه دوباره تمام تلاشمونرو میکنیم تا دمار از روزگار هم در بیاریم. فقط خدا میدونه چرا این کار رو میکنیم! چه میدونم شاید هم خدا یادش رفته که چرا ما به جون هم افتادیم! مرد داری! خدا نگهدارت باشه. به هر حال، ما به سرکردههامون نشون دادیم، مگه نه؟ ما به اونها نشون دادیم که هر مشکلی حلشدنییه؛ فقط به شرطی که آدمها بتونن به هم اعتماد کنن. تنها چیزی که لازمه همینه، درسته؟”
درباره این کتاب با ترجمه پروین علی پور :
مایکل مورپورگو، نویسندهی انگلیسی اسب جنگی خودش را پدربزرگی با سه فرزند و شش نوه معرفی میکند.او در دانشگاه لندن ادبیات انگلیسی و فرانسه خواند و معلم دبستان بود. در سالهای تدریس فهمید که میخواهد نویسنده شود. علاوه بر این، بنیاد خیریهای همراه همسرش تاسیس کرد به نام مزرعه برای بچههای شهرنشین. آنها سه مزرعه دارند که بچهها، یک هفته را در آن میگذرانند.در سی سال گذشته، بیش از 50 هزار کودک انگلیسی به این مزارع آمده و تجربههایی دست اول از زندگی و طبیعت به دست آوردهاند. مورپورگو، بیش از 120 رمان دارد که تا امروز به 25 زبان ترجمه شدهاند. استیون اسپیلبرگ کارگردان بزرگ، براساس رمان اسب جنگی، فیلمی ساخته که در 6 رشته نامزد اسکار شد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.