.معرفی کتاب از جنس ستاره ها
کتاب از جنس ستاره ها نوشتهٔ سارا الن و ترجمهٔ نگار باغانی است. انتشارات پرتقال این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر داستانی واقعگرایانه برای نوجوانان ۱۲ سال به بالا است.
سارا الن در ابتدای کتاب گفته است که این کتاب حاصل زحمات لشکر کوچکی از معلمهای انشای فوقالعاده است که پشت سر او ایستادهاند. انتهای این لشکر به اولین معلمهای ادبیات و نویسندگی خلاق در مقطع متوسطه و دبیرستان او میرسد.
درباره کتاب از جنس ستاره ها
پترا پینیا توی دنیا هیچ نمیخواهد جز اینکه قصهگو باشد، اما دنیایش خراب میشود. چون معلوم میشود که تا چند روز دیگر ستارهی دنبالهداری به سیارهی زمین برخورد خواهد کرد و باعث نابودی آن خواهد شد.
فقط چندصد دانشمند و فرزندانشان از جمله پترا و خانوادهاش انتخاب میشوند. تا پیش از این فاجعه، سوار بر یک فضاکشتی، زمین را به مقصد سیارهای دیگر ترک کنند. آنها کسانی هستند که قرار است نسل انسان را ادامه بدهند.
سفر آنها صدها سال طول میکشد و تمام این مدت را در خواب میگذرانند. وقتی چند قرن بعد پترا از خواب بیدار میشود، تنها کسیست که هنوز زمین را به یاد دارد.
گروهی شوم معروف به جمع، اختیار کشتی را به دست گرفتهاند. پترا باید به تنهایی بار خاطرات زمین را به دوش بکشد. و امیدوار باشد که میتواند خود و اندک دوستانش را از این فضاکشتی نجات دهد و به سیارهی موعود برساند. آیا موفق خواهد شد؟
با سارا الن بیشتر آشنا شویم
سارا آلن نویسنده کتاب از چه ستارهها ساخته شدهاند است و همچنین در مجله The Evansville Review، Cicada و WritersDigest.com منتشر شده است. او در کوههای یوتا بزرگ شد، جایی که یک MFA گرفت. و چون کمی دیوانه است، اکنون مشغول کار بر روی دومین MFA در مناطق استوایی فلوریدا است.
بخشی از کتاب از جنس ستاره ها را باهم بخوانیم
«توی سه روزی که از زمان رفتن به مطب دکتر پراساد تا رسیدن آقای ترنت هیکمن به بولدر فرصت بود، این کارها را انجام دادم:
مقالهام دربارهٔ شگفتانگیز بودن سیسیلیا پین را به خانم ترپکی دادم تا یک بار دیگر هم آن را بخواند. دوتا بخش اول را نوشته بودم و تمام شده بود. حالا فقط باید بخش پروژه را تکمیل میکردم و آن را هم توی نامه مینوشتم؛ آنوقت دیگر همهچیز برای جایزهٔ بزرگ حاضر و آماده بود.
نقشهٔ اصلی را دوباره با خودم مرور کردم. بعضی چیزها آسان بودند؛ مثل حرفهایی که میخواستم به آقای ترنت هیکمن بزنم و بررسی نقشهٔ دانشکده و همینطور ساختمانی که او باید میرفت. هنوز هم ترس داشتم، ولی میدانستم چهکار باید بکنم. وسایلم را هم آماده کرده بودم، اما بعضی چیزهای دیگر خیلی آسان نبودند.
با دوچرخه حدود پانزده تا بیست دقیقه تا دانشکده راه بود .که اگر احتیاط میکردم و پالتوی گرم میپوشیدم، مشکلی پیش نمیآمد و از پسش برمیآمدم. اما آقای ترنت هیکمن قرار بود روز جمعه بیاید ـکه روز مدرسه بود ـ و ساعتش هم دقیقاً وسط ساعت کلاسهای مدرسه میافتاد. برای اینیکی نمیدانستم چه راه چارهای پیدا کنم.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.