درباره کتاب گوژپشت نتردام
در پاریس قرن پانزدهم، دختر کولی جوان و زیبایی بنام اسمرالدا به همراه بز باهوش خود جالی میرقصید و برنامه اجرا میکرد. کلود فرولو، رئیس شماسهای کلیسای نوتردام پاریس در نهان عاشق اسمرالدا شدهاست، او سعی میکند با کمک کازیمودو، ناقوسزن بدشکل و گوژپشت نتردام، اسمرالدا را برباید، ولی با دخالت کاپیتان فوبوس دوشاتوپر ناکام میماند و کازیمودو دستگیر میشود. کازیمودو را در میدان اعدام با شلاق مجازات میکنند و تنها اسمرالدا که قلبی مهربان دارد به او کمک میکند و…
اسمرالدا هرگز نمیتوانست شاهد زجرکشیدن مردم باشد. او میدانست که کازیمودو به خاطر مشکلات جسمیاش به اندازهی کافی رنج کشیدهاست. از طرفی گمان میکرد که اقدام کازیمودو برای دزیدن او به ارادهی خودش نبوده است. او در آن شب دیدهبود که مردی به سرعت از میدان گریخت؛ کسی که اسمرالدا با به یاد آوردن او از ترس میلرزید…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.