معرفی کتاب بیاستعداد!
کتاب بیاستعداد! به قلم گوردن کورمن، پرفروشترین نویسندهی نیویورک تایمز، داستان پسربچه بازیگوشی را روایت میکند که با شیطنت خطرآفرینی که در مدرسه انجام داده، به جای توبیخ و جریمه، راهی مدرسه تیزهوشان میشود! این اثر شگفتانگیز و خواندنی که افتخارات متعددی کسب کرده است، مستعد بودن هر فردی در یک زمینه خاص را به زیبایی به تصویر میکشد.
درباره کتاب بی استعداد
داناوِن کِرتیس خودش را پسری بی استعداد میداند. شوخی و مزاح کار هر روز اوست. اما یکبار ناخواسته کاری میکند که سالن ورزش حسابی صدمه میبیند و مدیر مدرسه مچش را میگیرد.
اما در این بین اتفاق عجیبی میافتد: اسم داناوِن بهجای قرار گرفتن در لیستی که باید به دست والدین میرسید تا از خرابکاریهای فرزندشان خبردار شوند، وارد لیست دانشآموزان تیزهوش میشود و او را به مدرسهی تیزهوشان منتقل میکنند! این خبر برای داناوِن خبر فوقالعادهای است…
شاید بتوان اصلیترین دلیل و هدف گوردن کورمن (Gordon Korman) از این داستان را جمله ساده اما تأثیرگذارش در ابتدای کتاب دانست؛ او معتقد است در وجود هر کسی حتما و قطعا استعدادی نهفته است.
این رمان که با زبانی شیرین روایت شده است، نگاه و پیشفرضهای شما را درباره هوش، استعداد، قهرمانی و محبوبیت دگرگون خواهد کرد.
با گوردون کورمن بیشتر آشنا شویم
گوردون کورمن (Gordon Korman؛ زادهٔ ۲۳ اکتبر ۱۹۶۳) یک نویسنده اهل کانادا-ایالات متحده آمریکا است. کورمان تاکنون بیش از 80 کتاب داستان برای کودکان و نوجوانان نوشت. کورمان بیش از 28 میلیون کتاب در طی یک دوره کار حرفه ای به مدت چهار دهه به فروش رسانده است و در فهرست پرفروش ترین های نیویورک تایمز در شماره یک ظاهر شده است.
افتخارات کتاب بیاستعداد
- دریافت جایزه کتاب سرو قرمز در بخش داستانی سال 2014
- نامزد جایزه کتاب سال CLA در بخش کودکان سال 2013
- نامزد دریافت جایزه انتخاب خوانندگان جوان پنسیلوانیا سال2015
- نامزد جایزه کتاب کودک و نوجوان Dorothy Canfield Fisher سال 2014
- نامزد جایزه Snow Willow سال 2013
- نامزد جایزه کتاب خوانندگان جوان Rebecca Caudill سال 2015
بخشی از کتاب بی استعداد را با هم بخوانیم
از جدیاب دات کام میخواهم پولم را پس بدهند.
تاریخچهی خانوادگی ام را تا خود دوران انقلاب دنبال کردند و بین همهی این پدر بزرگها مادر بزرگها ،عمه،ها ،عموها پسرخاله ها و دخترعمه ها هیچ کس شبیه من نبود
هیچ دهن لقی نبود که به خاطر خیانت به وطن دارش زده باشند؛ هیچ دلقک کلاسی نبود که توی گونی انداخته و سبزیجات گندیده به طرفش پرت کرده .باشند فقط یک نفر خیلی به من شبیه بود؛
یکی در دوره ی جنگ داخلی که خودش را از بارو، حالا هرچه که هست انداخته بود پایین فقط هم به این خاطر پریده بود که ارتش اتحادیه داشت فورت سامتره را گلوله باران می کرد.
به هر حال این را روی سنگ قبرش نوشته بودند. به نظر من که توجیه خوبی بود.
از من هم چنین کارهایی بر می.آید اگر محله مان بارویی داشت احتمالاً از آن می پریدم پایین البته نه به خاطر هیچ ارتش خاصی.
فقط می پریدم که پریده باشم به قول مامانم سربه هوا هستم. به قول روانشناس مدرسه «در کنترل هیجانات ناگهانی ضعف دارم به قول بابام هم «آخر یا میزنی این گردن صاحب مرده ت رو میشکونی یا یکی دیگه برات میشکوندش!»
احتمالاً درست میگفت همه شان درست میگفتند. ولی وقتی چیزی دقيقاً جلویم باشد و من بتوانم بهش لگد بزنم برش دارم سرش داد بزنم بپرم ،رویش رنگش ،بزنم پرتش کنم هوا یا آتشش بزنم انگار عروسک خیمه شب بازی ای هستم که به نخ وصل است و نمیتواند جلوی خودش را بگیرد. من اصلاً فکر نمیکنم؛ فقط انجام میدهم
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.