معرفی کتاب گرگ های پوشالی
کتاب گرگ های پوشالی داستانی از لورن ولک با ترجمه آناهیتا حضرتی است. این داستان درباره زندگی دختری به نام آنابل است که متوجه میشود باید صدای عدالت را در جامعه محل زندگیشان بلند کند.
گرگهای پوشالی برنده جایزه نیوبری سال ۲۰۱۷ شده است و در سال ۲۰۱۶ نامزد جایزه کتاب نوجوانان گودریدز بود. این کتاب را انتشارات پرتقال منتشر کرده است.
درباره کتاب گرگ های پوشالی
گرگهای پوشالی، برندهی نشان نیوبری و جوایز مختلف دیگر ادبی، رمانی عمیق با داستانی نافذ و شخصیتهای ماندگاری است که تا مدتها از ذهن خواننده بیرون نمیرود. بسیاری از منتقدان این رمان را مشابه شاهکار «کشتن مرغ مقلد» اثر «هارپر لی» دانسته و خواندن آن را به بزرگسالان نیز توصیه میکنند.
نویسندهی کتاب، در پس به تصویر کشیدن شرایط زندگی روستایی در دوران جنگ جهانی دوم، به ویژه زندگی کودکان، مفاهیم انساندوستی، عدالت، قضاوت نکردن از روی ظاهر و اهمیت اثبات حق و حقیقت را به مخاطب نشان میدهد.
گرگهای پوشالی پر از فرازونشیب و کشمکش است که تا صفحهی آخر خواننده را به دنبال خود میکشاند. این هیجان و سرعت زیادِ داستان با مفاهیم بسیار ارزشمند ترکیب شده و کتاب را در ردهی کتابهای تأثیرگذار جهانی قرار داده است؛ «شاید زندگی تو تنها یک نُت ساده در یک سمفونی بیپایان باشد، اما همین یک نُت ساده را تا جایی که میتوانی بلند به صدا درآور.»
جوایز و افتخارات کتاب گرگهای پوشالی
- پرفروشترین اثر نیویورکتایمز
- نامزد جایزه کتاب گنبد طلایی ورمونت (2018)
- بهترین کتاب سال NPR در (2016)
- نامزد جایزه کتاب کودک ویلیام آلن وایت (2019)
- نامزد کتاب منتخب گودریدز برای کودک و نوجوان (2016)
- بهترین کتاب کودک وال استریت ژورنال
- بهترین کتاب از منظر Entertainment Weekly و Kirkus Reviews
با لارن ولک آشنا شویم
لارن ولک نویسنده، شاعر و ویراستار آمریکایی است که در رشتهی ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است. کتابهای ولک طرفداران فراوانی در سرتاسر جهان دارد و منتقدان بسیاری نوشتههای او را تحسین میکنند.
در بخشی از کتاب گرگ های پوشالی آمده است
هر روز برای رفتن به مدرسه، همراه برادرهایم پیاده از خندقِ گرگ پایین می رفتیم. و برای برگشت به خانه، دوباره از آن بالا می آمدیم.
آنجا همان جایی بود که دختر درشت و خشنی به اسم بِتی – که از من هم بزرگ تر بود – گفت بعد از مدرسه منتظرم می ماند.
او را از شهر فرستاده بودند تا با پدربزرگ و مادربزرگش، یعنی خانواده ی گِلِنگاری زندگی کند. خانه ی آن ها بالای ساحل رودخانه ی راکون کریک، دقیقاً انتهای خیابانی بود که به مزرعه ی ما می رسید.
از همان سه هفته ی پیش که سَروکله ی بتی توی مدرسه پیدا شد، از او می ترسیدم.
زمزمه هایی م یشد از اینکه بتی را به روستا فرستاده اند، چون اصلاح ناپذیر است.
مجبور بودم معنی این کلمه را توی لغت نامه ی بزرگ مدرسه ببینم تا متوجه اش شوم. نمی دانستم زندگی در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در روستا، به عنوان تنبیه برایش در نظر گرفته شده بود یا راه علاج؛اما هرچه بود، فکر نمی کردم انصاف باشد او را به جان ماهایی بیندازند که گناهِ آنچنان وحشتناکی هم مرتکب نشده بودیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.