معرفی کتاب اسم این کتاب راز است!
هشدار: این رمان را نخوان! سودانیموس بوش در کتاب اسم این کتاب راز است! ماجرای دو نوجوان را روایت میکند که در حال تحقیق دربارهی مرگ مرموز جادوگری محلی هستند. آنها در طول تحقیقات خود با انسانها و موجودات شروری مواجه میشوند که باید با آنها بجنگند و اسرار بسیاری را کشف کنند.
درباره کتاب اسم این کتاب راز است !
کَس و مکس-ارنست یک جعبهی مرموز به نام «سمفونی بوها» پیدا میکنند و از طریق یک دفترچهی یادداشت به دنبال جادوگری گمشده میروند که چند مدت قبل به طرز مشکوکی ناپدید شده است.
در این راه، آنها با چندین شرورِ نابکار مواجه میشوند که برای پیبردن به راز بزرگشان باید با آنها مقابله کنند. آیا این دو نوجوان شجاع موفق میشوند معمای بزرگ جادوگر را حل کنند؟ آیا پیداکردن جادوگر، آخر کار است…؟!
این کتاب دربارهی دو نوجوان ماجراجوی یازده ساله است که به کمک هم باید پرده از راز بزرگی بردارند. نه تنها اسم کتاب، بلکه داستان درون آن هم یک راز است… یک راز خیلی بزرگ! نویسندهی کتاب دوست ندارد کسی راجع به قهرمانهای داستانش چیزی بداند!
بوش را بشناسیم
«بوش» نام مستعار «رافائل سایمن»، نویسنده آمریکایی داستان های کودک و نوجوان است. مجموعه کتاب راز از معروف ترین آثار او می باشد.
افتخارات کتاب اسم این کتاب راز است
- نامزد جایزه ادگار سال 2008
- برنده جایزه انتخاب خوانندگان جوان پنسیلوانیا سال 2011
- نامزد جایزه انتخاب کودکان آیووا سال 2011
در بخشی از کتاب اسم این کتاب راز است میخوانیم
کاس فکر کرد بهتر است دیگر حرفی نزند و رفت تا تکلیفهایش را انجام بدهد. وانمود کرد داستان شعبدهباز مُرده دیگر برایش جالب نیست، اما وقتی گلوریا داشت باقی داستان را تعریف میکرد، حواسش به حرفهای او بود، یا در واقع داشت استراقِ سمع میکرد.
از بدن شعبدهباز اصلاً چیزی باقی نمانده بوده که بخواهد بو بدهد. آتش بهقدری زیاد بوده که فقط چندتا از دندانهایش باقی مانده (دیدی، دربارهی دندان هشدار داده بودم). ولی به طرز عجیبی، با اینکه کل آشپزخانهی شعبدهباز توی آتش سوخته، بقیهی خانه کاملاً سالم بوده، انگار آتش به همان سرعتی که شروع شده، خاموش هم شده.
به گفتهی گلوریا منشأ آن بوی وحشتناک مشخص نشده اما آنجا هنوز یککم همان بو را میداد. امیدوار بود این قضیه روی فروش خانه تأثیری نگذارد؛ فروختن آن خانهی غیرمتعارف و متمایز خودبهخود سخت بود.
گلوریا طوری این کلمات را میگفت انگار کمی ناخوشایندند، اما کاس که درست معنیشان را نمیدانست فکر میکرد کلمههایی باشکوهاند و تصمیم گرفت اگر روزی خواست خانه بخرد، خانهای درست مثل خانهی شعبدهباز بخرد.
وقتی گلوریا رفت، وین هم به بقیه ملحق شد تا به خرتوپرتهای توی جعبه نگاهی بیندازد. بیشتر چیزهای داخلش به درد نمیخورد. چیزی که گلوریا به آن میگفت ابزار ترکیب اکسیرها در واقع یک مخلوطکن معمولی آشپزخانه بود و چیزی که حدس زده بود غیبکنندهی وسایل باشد بخشی از یک وسیلهی ورزشی بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.