معرفی مجموعه دروازه مردگان
دربارهٔ مجموعه دروازه مردگان آمدهاست که مواجه رضاقلی نوجوان فقیر و روستایی با سینما، ماشینیسم، ریلگذاری مسیرهای شهری و نشانههای دیگر با بهت و حیرت است اما او ظاهراً ذات آزادیخواهی دارد و برخلاف رویهٔ معمول تن به بردگی نظام ارباب رعیتی و کارگری نمیدهد. او در حد توان خودش عاصی و طغیانگر است و نقشهٔ فرار میکشد، نوجوانی که قربانی جهل شده و او را از خانوادهاش دزدیدهاند و فروختهاند. آشنایی او با میرزا حسن رشدیه که دلسوز مردم و مملکت است این روحیهٔ تحولخواه را در او تربیت میکند. او شاهد تخریب اولین مدرسهٔ تهران است به دست جاهلان کور و متعصب که آبشخورشان خرافه است و خوب میدانند که با ظهور علم دکانشان تخته خواهد شد و…
معرفی کتاب چاه تاریکی (دروازهی مردگان 3)
وقتی وارد دنیای مردگان شدید دیگری هیچ چیز به انتخاب شما نیست. کتاب دروازه مردگان 3 ( چاه تاریکی ) با انبوهی از حوادث شگفت انگیز و خیالی ، شما را میخکوب می کند. رمانی ایرانی و محبوب نوشته حمیدزضا شاه آبادی که جلد اول آن موفق به کسب جایزه لاکپشت پرنده شده است را از دست ندهید.
درباره کتاب چاه تاریکی
سفر به دیار وحشت، سرزمین ناشناخته ها و ملاقات با رفتگان همه چیز را تحت الشعاع قرار می دهد. در گیر و دار کشف ماجرای زندگی الماس و اتفاقاتی که برای رضاقلی افتاده است باز هم شاهد معماهایی پیچیده هستیم. مروری بر خاطرات کودکی اسیر در عمارت نویان خان که اکنون نوشته هایش تبدیل به رازآمیز ترین شی دنیا شده است.
با حمیدرضا شاه آبادی آشنا شویم
حمیدرضا شاه آبادی (زاده ۱۳۴۶، تهران) پژوهشگر تاریخ، داستاننویس و نمایشنامهنویس معاصر است. وی از نویسندگان در حوزه ادبیات نوجوان و بزرگسال و یکی از مدیران با سابقه در نشر با تجربه مدیریت بر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مؤسسه نشر بینالمللی الهدی است.
نوشتن را از جوانی و بدون آموزش خاصی و با داستان کوتاه آغاز کرد. بعدها داستاننویسی را وسعت داد و چند نمایشنامه نوشت و چند فیلم کوتاه را هم ساخت. اولین داستانش به نام قبل از باران در یک مجله هفتگی چاپ شد. پس از مدتی پژوهش در تاریخ را آغاز کرد و سعی کرد با بهرهگیری از تاریخ و سرگذشتها شخصیتها و داستانهایی را روی صفحه بیاورد که به حقیقت و روایت تاریخ نزدیک تر باشد.
وی آثار مکتوب بسیاری دارد که از جملهٔ آنها دیلماج و لالایی برای دختر مردهاست. برخی آثار وی در جشنوارههای مختلف جوایز بسیاری کسب کردهاند. او وضعیت ادبیات معاصر را مطلوب ارزیابی نمیکند و آرمان خواهی را سرلوحه فعالیتهایش قرار دادهاست.
حمیدرضا شاه آبادی به عنوان دبیر علمی هشتمین دوره جشنواره کتاب برتر در سال ۱۳۹۴ انتخاب شد.
بخشی از کتاب چاه تاریکی را با هم بخوانیم
رو به من گفت: «چرا وايستادي؟ برو بالاي سرش، خوب نگاش كن.»
باز هم جلوتر رفتم و چسبيده به تخت مرد بيمار ايستادم. مرد با چشمان قرمز پر خون نگاهم مي كرد و نفس نفس مي زد. دوروبرش پربود از تكه پارچه هاي رنگي، قفل هاي كوچك و بزرگ و مهره هايي كه براي دفع ارواح و اجنه و رفع چشم زخم به لباس و تختش بسته شده بود. دست ها و پاهايش را با تكه هاي طناب به چهارطرف تخت بسته بودند و امكان هيچ حركتي نداشت. هم زمان با رسيدن من يك بار ديگر نعره زد و من اگرچه از شدت نعره ي او تكان خوردم، اما خلاف دفعه ي قبل اختيارم را حفظ كردم و در جاي خود ايستادم. مرد كوسه گفت: «اون شبي كه بالاي خندق ترقه بازي راه انداختي اين اونجا بود، اومده بود كه بچه ها رو تحويل بگيره و ببره. برادرزاده ي نويان خان،… تيمور، پسر طغاي خان. از عشق آباد اومده بود كه اون بلا سرش اومد. خلاف بقيه كه به ديگران ضربه مي زدن اين يكي افتاد به جون خودش. با دشنه سر و صورت خودش رو زخمي كرد. خوش اقبال بود كه دو تا از آدماي نويان خان از بيرون خندق اومدن و گرفتنش. از اون شب تا حالا خوب نشده. تب داره، حرف نمي زنه، فقط داد مي كشه و اگه دستش باز باشه مي خواد خودش رو بكشه.»
دهان خشك و تلخم را به سختي باز كردم و گفتم: «چيزي كه من اون شب استفاده كردم گردِگيجي بود. اثر گردگيجي زياد نيست. حداكثر بعد از نصف روز تموم مي شه.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.