معرفی کتاب عقل و احساس
عقل و احساس که با نام حس و حساسیت نیز در ایران شناخته میشود نخستین رمان جین آستین است..او ماجراهای عاطفی، خصلتهای رفتاری و روش زندگی دو خواهر را در این داستان با طنز خاص خود روایت میکند.
درباره کتاب عقل و احساس
روی جلد نخستین چاپ این اثر، به جای نام نویسنده این عبارت درج شده: نوشتهی یک بانو، چرا که نویسنده هنوز پختگی و جسارتِ لازم برای انتقاد بیپروا از سنتهای جامعهاش را نداشته. و داستان دربارهی چیست؟ سه خواهر که پس از درگذشتِ پدرشان، و به خاطر قوانینِ وراثتی ابتدای قرن نوزدهم در انگلستان، دار و ندارشان را به برادر بزرگتر میبازند، نیازمندِ ترحمِ قوم و خویش میشوند و برای نجات از وضع اسفناک خود، باید شوهرانی ثروتمند دست و پا کنند. جِین آستین عقل و احساس را در آستانهی بیست سالگی نوشت. او از همان ابتدا، خواننده را با اِلِنور (خواهر بزرگتر خانوادهی دَشوود) و ماریآن (خواهر دیگر) آشنا میکند. شرایط خانوادگیشان را شرح میدهد.
شخصیتهای اصلی و فرعی را با جزئیات دقیق و وسواسگونه برای خواننده توصیف میکند. اسامی املاک و روستاها و وضعیت اجتماعی آن سالها را تبیین میکند. اما این تنها پوستهی رویی قصهای است که سراسر فریادِ اعتراض است به جایگاه زنان در جامعهی آن سالهای انگلستان؛ جامعهای مردسالار که تزویر و دورویی را به شفافیت و عشق ارجح میدانست.و آنجا که جِین آستین همهی مکانها، ارتباطها، شخصیتها و حالتهای روحیشان را به تفصیل برای خواننده رو میکند، همانجاست که معمایش را طرح کرده است: حالا این دیگر خواننده است که باید نقشهی قصه را به دست بگیرد و سر از پنهانکاریها، دروغها و رازهای شخصیتها پرده بردارد.
معرفی کتاب غرور و تعصب
غرور و تعصب پرطرفدارترین اثر جین آستین، طنزی ظریف و هوشمندانه و شخصیتهایی دوستداشتنی دارد.آستین این رمان را زمانی که فقط 21 سال داشت خلق کرد. بر اساس این رمان فراموشنشدنی تاکنون نمایشهای متعدد، اقتباسهای تلویزیونی و چندین فیلم سینمایی ساخته شده است.جین آستین، خالق غرور و تعصب، ذهن و قلب و تمام اعمال و رفتار شخصیتهایش را از نوع متفاوتی انتخاب میکند و این درست زمانی است که در اواخر قرن هجدهم قهرمانان داستانها ویژگیهای مشابهی داشتهاند و عموماً از میان مردان انتخاب میشدند.
در بخشی از کتاب عقل و احساس می خوانیم
خانم جنیمز بیوهای بود که مهریهی هنگفتی نصیبش شده بود. او فقط دو دختر داشت که با مردان محترمی ازدواج کرده بودند و حالا دیگر هیچ کاری نداشت، مگر اینکه اسباب ازدواج بقیه دنیا را فراهم کند. او به خصوص خیلی سریع میتوانست دلبستگی را تشخیص دهد و این تیزبینی او را قادر ساخته بود تا بلافاصله بعد از ورود متوجه شود که کولونل برندون به ماریان دشوود علاقه بسیاری پیدا کرده. تقریبا این موضوع را در اولین شبی که دورهم بودند فهمید. وقتیکه دید کولونل با توجه تمام به آواز خواندن ماریان گوش میدهد.
وصلت خوبی میشد چون کولونل ثروتمند و ماریان زیبا بود. از وقتیکه خانم جنیمز از طریق سرجان با کولونل آشنا شد، عجله داشت تا او سروسامان بگیرد. و از طرف دیگر همیشه درصدد بود تا شوهر خوبی برای هر دختر مجردی که میدید پیدا کند. این وصلت برای او هم فایده داشت. چون باعث میشد بتواند درباره هردوی آنها صحبت کند و لطیفه بسازد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.