درباره کتاب شهر خرس
داستان بیرتاون، در شهری به همین نام یعنی «شهر خرس» اتفاق میافتد. شهری دور افتاده در دل جنگل در کشور سوئد که امکانات کمی دارد اما مردمش عاشق هاکی هستند و آن را یگانه راه نجات شهر میدانند. تمامی داستان حول محور تیم هاکی جوانان شهر بیرتاون میچرخد که قرار است در مسابقه هاکی جوانان کشور شرکت کرده و در صورت موفقیت سیل سرمایهگذاران و اسپانسرها را به سوی شهر روانه کند. کمتر کسی در شهر بیرتاون پیدا میشود که به هاکی علاقمند نباشد و آرزوی پیروزی تیم جوانان شهر را در سر نپروراند. شخصیتهای فراوان داستان همگی با تیم هاکی ارتباط پیدا میکنند و دو زندگی دارند. یکی زندگی اعضای تیم و باشگاه در زمین هاکی که همگی عالی و درجه یک هستند و دیگری زندگی معمولی آنها که مانند زندگی عادی همه انسانها توام با غم، نگرانی، اشتباه و شادی است.
وقتی تیم هاکی جوانان در نیمهنهایی موفق میشود و بازی را میبرد، کوین اردال که هم کاپیتان تیم است و هم بهترین بازیکن آن و هم وضعیت مالی خیلی خوبی دارد، یک جشن مخفی در خانهشان ترتیب میدهد که همه اعضای تیم و برخی از همراهان منتخب در آن شرکت میکنند. همه این جشن به دور از چشم پدر و مادرها اتفاق میافتد و در همان جشن است که سرنوشت تیم و شهر تغییر میکند. کوین به مایا تعرض میکند و مایا در ابتدا وحشت کرده و سکوت میکند. اما به اصرار دوست صمیمیاش آنا و ملاحظه دختربچههایی که مشغول بازی هستند، تحت تاثیر قرار گرفته و خودش را فدا میکند تا این دختربچههای معصوم به سرنوشت او دچار نشوند. همه ماجرا را برای پدر و مادرش تعریف میکند و درست وقتی که اتوبوس تیم در حال حرکت به سمت شهر محل برگزاری مسابقه نهایی هاکی جوانان است و تمامی امیدهای چندساله این شهر به موفقیت در این بازی است، پلیس کوین اردال را از اتوبوس پیاده کرده و راهی زندان میکند. از اینجا روابط آدمهای شهر تغییر کرده و دو دسته طرفدار کوین و طرفداران مایا به وجود میآید. همه آدمهای داستان دچار توحش، نگرانی، عصبانیت، تردید و اعصاب خردی شدید میشوند و گاه رفتارهای غیرمنطقی از خود بروز میدهند. اما در نهایت با صحبت و فکر میاندیشند که باید درست رفتار کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.