معرفی کتاب دزیره 2
نشر افق رمان دزیره را در دو جلد و در مجموعهی عاشقانههای کلاسیک چاپ کرده است. نویسندهی این رمان ماندگار، آنماری سلینکو است. سلینکو در سالهای آغازین جنگ جهانی دوم طعم بیپناهی و خیانت را چشید.
در جلد دوم وقایع از تاریخ سپتامبر 1810 شروع میشود و تا تاجگذاری دزیره به عنوان ملکه سوئد و مرگ او ادامه مییابد.
درباره کتاب دزیره 2
کتاب دزیره – جلد دوم (Desiree) دنبالهی رمانی پرفروش است که آن ماری سلینکو (Annemarie Selinko) نویسندهی اتریشی آن را براساس داستان زندگی دزیره کلاری ملکهی سوئد به رشته تحریر درآورده. این رمان خواندنی در اصل یک جلد است، اما به دلیل حجم بالای کتاب ترجمهی آن در نشر افق در دو جلد عرضه میشود تا مطالعهی آن آسانتر شود. کتاب دزیره روایتی خواندنی از ماجرای عاشقانه و پرفرازونشیب ناپلئون بناپارت با دزیره کلاری، یکی از معشوقههای اوست که بعدها ملکهی سوئد شد. در واقع این کتاب رمانی در قالب دفترچهی خاطرات ملکه دزیره است و در خلال آن به آشنایی دختر چهارده سالهی یک تاجر ابریشم فرانسوی با ناپلئون بناپارت و ماجراهای بعد از آن میپردازد. با خواندن کتاب دزیره نه تنها در بطن این ماجرای عاشقانه پرکشش و جذاب قرار میگیرید، بلکه با جزئیاتی از تاریخ فرانسه نیز آشنا میشوید.
با آن ماری سلینکو بیشتر آشنا شویم
آن ماری سلینکو (به آلمانی: Annemarie Selinko) رمان نویسی اتریشی بود.وی در بین سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ رمان های پرفروشی را در آلمان به چاپ رساند. اگر چه او اصلیتی آلمانی داشت ولی در سال ۱۹۳۹، در آغاز جنگ جهانی دوم، به همراه همسر دانمارکی اش به دانمارک پناهنده شد. چهار سال بعد از این واقعه، آن ها دانمارک را به مقصد سوئد ترک کردند و به آنجا پناهنده شدند.تعداد زیادی از رمان های او به فیلم تبدیل شده و به زبان های زیادی نیز ترجمه شده اند. آخرین اثر او دزیره بود که شامل رویدادهای زندگی دزیره کلاری یکی از معشوقان ناپلئون بناپارت( که بعدها ملکه سوئد هم شد) می شد.فیلمی نیز بر اساس این رمان با بازی مارلون براندو و جین سیمونز ساخته شده است.
در بخشی از کتاب دزیره 2 میخوانیم
دوست دارم بلند بشوم، شنل پوستی را که ناپلئون داده بود، بپوشم و آهسته به اتاق اسکار بروم و کنار تختش بنشینم. دوست دارم دستش را بگیرم و گرمای وجودش را حس کنم. پسرم، تو بخشی از وجودم هستی. خیلی وقتها که احساس تنهایی میکنم کنار تختت مینشینم. در شبهایی که پدرت در جبههها بود و من همسر یک ژنرال… یا مارشال بودم… هیچوقت تصور چنین زندگیای را نمیکردم، اسکار… فکر نمیکردم روزی برسد که نتوانم آزادانه کنار تختت بنشینم. ولی حالا تو دیگر تنها در اتاقت نمیخوابی. کلنل ویلات ما را همراهی میکند، کسی که سالها آجودان وفادار پدرت بوده و حالا پدرت دستور داده تا رسیدن به سوئد در اتاق تو بخوابد. برای حفاظت از تو، عزیزم. حفاظت در مقابل چه کسانی؟ در مقابل آدمکشهایی که از زوال کشورشان و داشتن پادشاهی دیوانه که کشورشان را به ورشکستگی کشانده، شرمندهاند؟ سوئد، مسیو برنادوت، یک شهروند ساده را برگزیده تا تاج سلطنت را بر سرش بگذارد. و اسکار برنادوت جوان، نوهی تاجر ابریشم را که بعد از پدر، وارث تاج و تخت بشود… به همین دلیل، پدرت ویلات را مأمور کرده کنارت بخوابد و کنت براهه هم در اتاق مجاور… عزیزم، ما نگران هستیم.
ماری در رختکن اتاقم خوابیده و خرخر میکند. من و ماری راهی طولانی را سفر کردهایم. شاید هم خیلی طولانی. دو روز، بهخاطر هوای ابری و مه زیاد سفرمان از سوند به تأخیر افتاده است. فکرش را هم نمیکردم دانمارک اینقدر سرد باشد، اما مردم میگویند: «پس اگر سوئد بروید، چه میگویید؟»
ما خانهمان در خیابان آنژو را آخر ماه اکتبر ترک کردیم. من روی مبلها را با پارچه پوشاندم. من و اسکار، روزهای آخر را پیش ژولی به مورتفونتن رفتیم تا با او باشیم. براههی جوان و اعضای سفارت سوئد عجله داشتند که هرچه زودتر فرانسه را ترک کنیم و من تازه دیروز متوجه این جریان شدم. به هرصورت تا لباسهایم را از لوروی نمیگرفتم هیچ کجا نمیرفتم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.