معرفی کتاب دزیره 1
نشر افق رمان دزیره را در دو جلد و در مجموعهی عاشقانههای کلاسیک چاپ کرده است. نویسندهی این رمان ماندگار، آنماری سلینکو است. سلینکو در سالهای آغازین جنگ جهانی دوم طعم بیپناهی و خیانت را چشید.
درباره کتاب دزیره 1
«دزیره» داستان برناردین اوژنی دزیره کلری، دختر یک تاجر فرانسوی و از انقلابیون قرن هجدهم فرانسه است. رمان به شیوه یادداشتهای روزانهی دزیره و از زبان او روایت میشود. دزیرهی نوجوان که پدرش را از دست داده در کش و قوس آزادی برادرش از زندان افراطیون انقلاب فرانسه از زندان، با ناپلئون بناپارت که هنوز یک سرباز معمولی است، آشنا میشود و دل به عشق ناپلئون میسپارد.اما در این میان خواهر دزیره است که با برادر ناپلئون ازدواج میکند.
ناپلئون به سودای به دست آوردن قدرت با زن دیگری که از قدرت و نفوذ اجتماعی برخوردار است، ازدواج میکند و پلههای صعود قدرت را بهسرعت طی میکند، اما ماجرای عاشقانهی این دو تا لحظهای که ناپلئون شمشیرش را به دزیره و نه به قشون فرانسه تسلیم میکند، ادامه مییابد. دو فرمانروای بزرگ تاریخ عاشق دزیره بودندهمانگونه که ناپلئون بناپارت، مشهورترین فرمانروای فرانسه به دزیره گفته بود، او شاید تنها زنی باشد که در عین حالی که چندان زیبا نبود، اما دو فرمانروای بزرگ عاشق او شدند، یکی ناپلئون بناپارت و دیگری ژان باتیست برنادوت، پادشاه سوئد.
رمان دزیره نه تنها ماجرای پر فراز و نشیب عشق دزیره و ناپلئون و ژان باتیست برنادوت را روایت میکند، بلکه تمامی حوادث انقلاب فرانسه و چگونگی به قدرت رسیدن ناپلئونِ سرباز تا پایان سرنوشت محتومش را به تصویر میکشد و به شرایط فرهنگی و اجتماعی مردمان فرانسه که در آن سالها نویده دهندهی آزادی و برابری بودند، میپردازد.
با آن ماری سلینکو بیشتر آشنا شویم
آن ماری سلینکو (به آلمانی: Annemarie Selinko) رمان نویسی اتریشی بود.وی در بین سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ رمان های پرفروشی را در آلمان به چاپ رساند. اگر چه او اصلیتی آلمانی داشت ولی در سال ۱۹۳۹، در آغاز جنگ جهانی دوم، به همراه همسر دانمارکی اش به دانمارک پناهنده شد. چهار سال بعد از این واقعه، آن ها دانمارک را به مقصد سوئد ترک کردند و به آنجا پناهنده شدند.تعداد زیادی از رمان های او به فیلم تبدیل شده و به زبان های زیادی نیز ترجمه شده اند. آخرین اثر او دزیره بود که شامل رویدادهای زندگی دزیره کلاری یکی از معشوقان ناپلئون بناپارت( که بعدها ملکه سوئد هم شد) می شد.فیلمی نیز بر اساس این رمان با بازی مارلون براندو و جین سیمونز ساخته شده است.
در بخشی از کتاب دزیره 1 میخوانیم
ژولی توی تختش رفته بود و تمام مدتی که داشتم ورقههای فردادن را به موهایم میبستم، به من چشمغره میرفت: «اوژنی، رفتارت باعث آبروریزی است. پرسون مرد جوانی است و درست نیست توی تاریکی کنار یک مرد جوان بنشینی. یادت رفته که دختر فرانسوا کلری هستی؟ پاپا یک همشهری خیلی محترم بوده، پرسون حتی نمیتواند فرانسه را درست صحبت کند. تو آبروی تمام خانواده را میبری!»
وقتی داشتم توی تختم میرفتم با خودم فکر کردم، چه مسخره! ژولی شوهر میخواست و اگر شوهر میکرد وضع من بهتر میشد.
سعی کردم بخوابم اما فکر فردا و ملاقات با آلبیت خواب را از سرم پرانده بود؛ همینطور فکر اتفاقهای فردا و گیوتین. اغلب وقتها که سعی میکنم خوابم ببرد آن را از نزدیک میبینم و بعد سرم را توی بالشم فرو میکنم تا آن خاطره را از ذهنم دور کنم؛ خاطرهی آن تیغهی تیز را.
دو سال پیش، آشپزمان ماری، پنهانی مرا به میدان نزدیک تالار شهر برد. جمعیت را هل دادیم و خودمان را به نزدیکی چوببست رساندیم. میخواستم همهچیز را ببینم، دندانهایم را محکم بههم فشار میدادم چون بدجوری فکم به لرزه افتاده بود. بیست زن و مرد را با یک چرخ دستی قرمز آوردند. همه لباسهای خوبی پوشیده بودند ولی ذرات کاه به پشت لباسهای مردها و تورهای آستین زنها چسبیده بود. دستهایشان را با طناب پشتشان بسته بودند.
روی چوب بستِ اطراف گیوتین، پر از خاکاره است. هر روز صبح و غروب، فوراً بعد از اعدام، خاکارهی تازه آنجا میریزند. خاکارهی قرمز مایل به زرد همیشه وحشتناک است. بوی خون خشک شده و خاکاره، تمام فضای میدان را پر کرده است. گیوتین هم مثل چرخ دستی، قرمز است اما رنگش پوستهپوسته شده چون چند سالی میشود که اینجاست.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.