معرفی کتاب تن تن و سندباد
تن تن و سندباد رمانی برای نوجوانان به قلم محمد میرکیانی و به تصویرگری محمد حسین صلواتیان است.
در این داستان تنتن به همراه دوستان همیشگیاش میلو، کاپیتان هادوک و پرفسور تورنسل به شرق سفر میکنند و در مقابل سندباد قرار میگیرد.
درباره کتاب تن تن و سندباد
قصه ی “تن تن و سندباد” از آنجایی شروع می شود که چند چهره ی قهرمان در داستان های غرب، به رهبری تن تن که خود یکی از معروف ترین این قهرمان هاست، راهی سرزمین های شرقی می شوند تا با قهرمانان شرق وارد جنگ و نبرد شده و آن ها را به زانو درآورند.
اما قهرمانان شرقی به همین راحتی در برابر کسی زانو نمی زنند و در کنار رهبر خود سندباد، مبارزه ای نفس گیر و پرهیجان را آغاز می کنند.
نام دو قهرمان بزرگ افسانه ای که کودکان زیادی طی سالیان متمادی با آن ها خاطره داشته اند، سبب شده تا این اثر در نگاه اول توجه مخاطبین کودک و نوجوانان را به شدت جلب کند.
اما “تن تن و سندباد” تنها قهرمانانی نیستند که در این داستان زیبا و خواندنی به مصاف هم می روند.
از دیگر قهرمانانی که خوانندگان در این کتاب با آن ها رو به رو می شوند می توان به قهرمانان شرقی نظیر علاءالدین و غول چراغ جادو، رستم، علی بابا، پهلوان پنبه و قهرمانان غربی همچون سوپرمن، تارزان، کاپیتان هادوک و پروفسور اشاره کرد. در این ماجراجویی جذاب با “تن تن و سندباد” و یارانشان همراه شوید تا ببینید سرنوشت نهایی این نبرد چه خواهد بود.
محمد میرکیانی را بیشتر بشناسیم
محمد میرکیانی نویسنده کودک و نوجوان در سال ۱۳۳۷ در شهر تهران به دنیا آمد.
مجموعه قصه روز تنهایی من محمد میرکیانی، در دوره پنجم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کتاب سال برگزیده شد.
میرکیانی در دوران نوجوانی، زمانی که کارگر حروفچین یکی از چاپخانههای تهران بود به مطالعه آثار ادبی و هنری روی آورد و با بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ آشنا شد. روزی که اولین قصهاش را نوشت دقیقاً 15 شغل مختلف را تجربه کرده، درس زیادی آموخته بود.
بیشتر مطالعات و گرایشهای میرکیانی در زمینه ادبیات، به خصوص ادبیات کهن، تاریخ، روانشناسی و شعر است.
مجموعه قصه روز تنهایی من؛ در دوره پنجم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کتاب سال برگزیده شد.
برنده کتاب سال نوجوان در سال 1365 و جشنوارههای دیگر داخلی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و از نویسندگان برگزیده 20 سال ادبیات کودکان توسط انجمن نویسندگان کودک و نوجوان.
در بخشی از کتاب تن تن و سند باد می خوانیم
«در گوشهای از یک ساحل دورافتاده موجهای کفآلود خودشان را به ماسههای نرم میساییدند و دوباره به دریا برمیگشتند. تکههای قایقی متلاشی شده، بر ماسههای ساحل، خبر از غرقشدن سرنشینان آن میداد. در کنار آنها، چند نفر، تنتن و یارانش روی شنهای نمناک افتاده بودند. آنها چنان به خواب فرو رفته بودند که صدای مرغهای دریایی هم بیدارشان نمیکرد.
ناگهان خرچنگی از زیر شنها سر درآورد و چنگالهایش را به اطراف چرخاند. چنگال خرچنگ، بیاختیار به یکی از پاهای پشمآلود میلو فرو رفت. میلو پارس دردآلودی کرد و از جا پرید و روی صورت کاپیتان هادوک افتاد. کاپیتان هادوک هم وحشتزده از جا پرید و فریادی کشید. با صدای آنها، تنتن و پرفسور و سوپرمن هم از آن حالت خواب آمیخته به بیهوشی بیرون آمدند.
تنتن چشمانش را با دست مالید و با نگرانی پرسید: «ما کجاییم؟ کمک! کمک!»
پرفسور که سرحالتر از بقیه بود گفت: «از کی کمک میخواهی تنتن؟ در حال حاضر در یکی از ساحلهای دورافتادهی مشرقزمین هستیم.»
سوپرمن زودتر از بقیهی افراد سرپا شد و گفت: «پس ما غرق شدیم؟! اَی سندباد لعنتی! تو قصد جان ما را کرده بودی. بهزودی جواب تو را خواهم داد.»
کاپیتان هادوک گفت: «دیگر از این حرفهای گندهگندهی تو خسته شدهام. نمیخواهد این قدر برای سندباد نقشه بکشی. چرا این همه حرف میزنی! نمیتوانی ساکت باشی؟!»
تنتن گفت: «آرام باش کاپیتان! اگر سوپرمن را از دست بدهیم دیگر هیچ چیز نداریم. در حال حاضر، تنها کسی که میتواند ما را نجات بدهد، سوپرمن است.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.