معرفی کتاب بی خانمان
هکتور مالو در کتاب بیخانمان روایتگر داستان زندگی پسرک یتیمی میشود که دست سرنوشت او را با نوازنده دورهگردی همراه میکند. این رمان کلاسیک و پرطرفدار به چندین زبان ترجمه شده و به خاطر روایت خیرهکنندهاش، پیر و جوان را مجذوب خود میکند. گفتنیست کتاب خاضر از سوی فرهنگستان فرانسه به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات فرانسه شناخته شده است.
درباره کتاب بی خانمان
هکتور مالو در رمانِ بیخانمان، که از خودش هم مشهورتر است، داستانِ پسری کوچک به نام رِمی را تعریف میکند که از زندگیِ ساده و فقیرانهاش با جادوی موسیقی و قدرتِ همدلی گذر میکند. آقای باربرین روزی پسربچهای را در پاریس پیدا میکند که لباسهای خوبی پوشیده است.
او به تصور اینکه خانوادهی پسر ثروتمندند و به امید گرفتنِ پاداش، پسر را به خانه میبرد و به همسرش میدهد و او را رِمی مینامد.
داستان از زمانی شروع میشود که رِمی هشتساله است و باربرین، که بیکار شده، از پاریس برمیگردد. او مردی تلخ و تندخوست که رفتار خوبی با رِمی ندارد و تصمیم میگیرد از شر پسرک رها شود.
برای همین، رِمی را در ازای پول به سینیور ویتالی، که پیرمردی دورهگرد و هنرمند است، اجاره میدهد.
ویتالی با سه سگ _ به نامهای کاپی، زربینو و دولسی _ و یک میمون _ آقای خوشقلب_ سفر میکند و به رِمی یاد میدهد چنگ بنوازد و آواز بخواند. آنها در روستاها و شهرهای مختلف نمایشهای موزیکال اجرا میکنند تا پول به دست بیاورند، هرچند بیشتر اوقات گرسنهاند و نمیتوانند سقفِ مناسبی پیدا کنند تا در امان باشند.
این داستان با ماجراهای بسیاری که از سرگذشتِ رِمی تعریف میکند، ضربآهنگِ تندی دارد و نشان میدهد که زندگی پیشبینیناپذیر است و نمیتوان از آن انتظارِ سادگی و راحتی داشت، ولی میتوان شجاع و سرسخت و قدردان بود.
اقتباسهای سینمایی از کتاب بیخانمان
انیمه ژاپنی (Nobody’s boy: Remi) و فیلمی به زبان فرانسوی با عنوان (Rémi sans famille)، محصول سال 2018، با اقتباس از کتاب بیخانمان ساخته شده است.
با هکتور مالو بیشتر آشنا شویم
هکتور مالو متولد ۲۰ مه ۱۸۳۰ – درگذشته ۱۸ ژوئیه ۱۹۰۷ رماننویس قرن نوزدهم میلادی اهل فرانسه بود. او در ۲۰ می ۱۸۳۰ در لابوی، سن ماریتیم به دنیا آمد و در ۱۸ ژوئیه ۱۹۰۷ در فونتنی سو بوآ (در آن زمان در منطقه سن بود) درگذشت. او پس از پایان تحصیلات در شهر روان به پاریس رفت و در رشتهٔ حقوق به تحصیل ادامه داد. سپس در دفتر اسناد رسمی به کارآموزی پرداخت و در ضمن با روزنامههای مختلف همکاری کرد و در پاریس به کار روزنامهنگاری مشغول شد. مالو حدود ۷۰ رمان نوشت. از جمله آثار او میتوان به دلدادگلن، کتر کلود، خواهر کوچولو، بیخانمان، نیازمند، عشق سخت، باخانمان، رمانهای عاشقانهی من و برگزیدهٔ صفحات اشاره کرد.
در بخشی از کتاب بی خانمان می خوانیم
مادرباربرین وقتی شنید شوهرش از داربست افتاده، خیلی ناراحت شد. صاحبکارش هم به بهانهی اینکه او روی آن داربست کاری نداشته، حاضر نشده خسارتی بدهد. لایهای از گل به پاچههای شلوار مرد چسبیده بود. همینطورکه آنها را کنار آتش خشک میکرد، گفت: «طفلک، آقای باربرین، یهذره هم شانس نداره. خیلیها اینجور موقعها خسارت زیادی میگیرن، اما به شوهر شما هیچ پولی ندادن.» دوباره آهی کشید و تکرار کرد: «اصلاً شانس نداره!» لحن دلسوزانهاش طوری بود که انگار حاضر بود از نصف زندگی خودش بگذرد تا بتواند برای آقای باربرین حقوق بازنشستگی جور کند. بعد ادامه داد: «من بهش گفتم، باید از صاحبکارش شکایت کنه.»
مادرباربرین داد زد: «ولی شکایت و گرفتن وکیل خیلی خرج داره.»
ــ بله، اما اگه برنده بشید!…
مادر باربرین میخواست هر چه زودتر به پاریس برود، اما کار سختی بود. سفری طولانی با مخارج سنگین! صبح روز بعد به دهکده رفتیم و با کشیش مشورت کردیم. او به مادر توصیه کرد بهتر است تا وقتی از نتیجهی کار و گرفتن خسارت مطمئن نشده، جایی نرود. بعد به بیمارستانی که آقای باربرین در آن بستری شده بود، نامهای نوشت. چند روز بعد جواب رسید که نیازی به رفتن مادر نیست. در عوض بهتر است مقداری پول برای شوهرش بفرستد؛ چون میخواهد از صاحبکارش شکایت کند. روزها و هفتهها میگذشت و گاهی نامههایی میرسید که در آنها پول بیشتری خواسته شده بود. در آخرین نامه که لحنش از نامههای قبلی تندتر بود، شوهرش خواسته بود، گاو را بفروشیم و پول جور کنیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.