معرفی کتاب آن سوی آبی بیکران
کتاب آن سوی آبی بیکران اثر برتر و ماندگار لارن ولک داستانی جذاب و خواندنی از زندگی پسری نوجوان است که در جزیرهای دورافتاده رها میشود و در آنجا با کمک و سرپرستی مردی به نام اُش رشد میکند و در جستجوی هویت خود میگردد.
درباره کتاب آن سوی آبی بی کران :
کروی دوازدهساله تمام زندگیاش را در تکهجزیرهای کوچک و جدامانده از بقیهی جزیرههای سرد و زیبای الیزابتی در ایالت ماساچوست گذرانده است. وقتی فقط چند ساعت از تولدش گذشته بود، سوار بر قایقی کوچک در دریای بیکران رها شد. تنها دوستان و همصحبتهایش اُش، مردی که او را از دریا گرفته و بزرگ کرده، و خانم مگی، همسایهی تندخو و در عین حال مهربانش در آن سوی آبراه هستند.
کرو همیشه نسبت به دنیای اطرافش کنجکاو بوده ، اما یک شب با دیدن آتشی مرموز و عجیب در آن سوی آب، پرسشهایی دربارهی گذشته توی قلبش شکل میگیرد. خیلی زود زنجیرهای از حوادث پشت سر هم رخ میدهند که کرو را در مسیر کشف حقیقت و البته خطر به پیش میرانند
افتخارات کتاب آن سوی آبی بیکران:
- دریافت جایزه اسکات اودل در بخش داستانهای تاریخی سال 2018
- دریافت مدال افتخار نیوبری
- بهترین کتاب سال NPR
- بهترین کتاب سال کرکوس
- نامزد مدال کارنگی در سال 2018
با لارن ولک بیشتر آشنا شویم :
لارن ولک، زاده ی 28 اکتبر 1956، نویسنده ی آمریکایی است.ولک در بالتیمور در ایالت ماریلند به دنیا آمد. او پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه براون به عنوان ویراستار و معلم انگلیسی مشغول به کار شد. ولک سپس به نویسندگی روی آورد و علاوه بر آن، به شعر و هنرهای تجسمی نیز پرداخت.
بخشی از کتاب آن سوی آبی بی کران از انتشارات پرتقال:
درحالیکه منتظر بودم تا اُش فرن یها را سر میز بیاورد، به اسم دیگری که ممکن بود برای من مناسب باشد فکر میکردم، ولی به هیچ اسمی جز کرو نرسیدم.
راستش از اینکه این اسم را روی من گذاشته اند خوشحال بودم. پرنده های که از بقیه ی پرنده ها و حتی از بعضی آدمها باهوشتر است.
پرنده ای که با مر غ های نوروزی و شاهین ها که فقط روی جزیره می چرخند و برای شکار ماهی توی دریا شیرجه می زنند، خیلی فرق دارد. گاهی اوقات حس می کردم که واقعاً شبیه کلاغ ها هستم. آن پرنده های بزرگ و سیاه،
که مثل بادبادک های گمشده، از روی خشکی اصلی به پرواز درآمده و توی دست های باد سرگردان می شوند و بعد با سروصدا روی شاخ و برگ درخت ممرَز خانم مگی می نشینند. به نظر نمی رسید که کلاغ ها متعلق به این
جزایر باشند، من هم گاهی اوقات حس می کردم که متعلق به اینجا نیستم، با این وجود، ما ساکنین این جزایر بودیم و مهم نبود دیگران در این باره چه فکری می کنند و چه نظری دارند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.