درباره مجموعه کتابهای آنی شرلی:
این مجموعه کتاب از هشت رمان تشکیل شده که آنی شرلی شخصیت اصلی آن است و داستان زندگی او از کودکی تا بزرگسالی روایت میشود. نگارش این آثار از سال 1908 تا 1921 به طول انجامیده و همواره در طول این مدت از سوی منتقدان و مردم تحسین شده است. به علاوه داستانهای آنی شرلی تاکنون به بیش از 36 زبان دنیا ترجمه شده و فروشی میلیونی در سراسر جهان داشته است.
عناوین هشت رمان این مجموعه به ترتیب عبارتند از: «آن در گرین گیبلز، آن در اونلی، آن در جزیره، آن در خانه رؤیاها، آن در ویندی پاپلز، آن در اینگل ساید، دره رنگین کمان، ریلا در اینگل ساید»
معرفی کتاب آنی شرلی در جزیره
در سومین جلد از مجموعه محبوب و شنیدنی آنی شرلی، این بار دختر موقرمز داستان هجده ساله شده و قرار است برای نخستین بار گرین گیبلز را ترک کند و به کالج ردموند برود تا مدرک لیسانس هنرش را بگیرد.
درباره کتاب آنی شرلی در جزیره
کتاب آنی شرلی در جزیره – کتاب سوم (Anne of the Island) در سال 1915 منتشر شد و روایتی شیرین و جذاب از 18 تا 22 سالگی آنی شرلی ارائه میدهد. حالا او بزرگ شده و مجبور است برای درس خواندن از جزیره پرنس ادوارد دور شود؛ هرچند علاوه بر نگرانی و دلتنگی بسیار، هیجان زیادی برای چشیدن تجربیات جدید را دارد.
در این داستان قرار است ماجراهای جدیدی را بخوانید و با دوران کودکی آنی شرلی خداحافظی کنید. حتی ممکن است خبرهایی از عشق و ازدواج آنی، چالشهای همیشگیاش با گیلبرت بلایت و چاپ شدن اولین داستانش به گوشتان برسد که حسابی شما را غرق هیجان و لذت کند.
با لوسی مود مونتگمری بیشتر آشنا شویم
لوسی مود مونتگمری، زاده ی 30 نوامبر 1874 و درگذشته ی 24 آپریل 1942، نویسنده ی کانادایی بود.مونتگمری در کلیفتون به دنیا آمد و در بیست و یک ماهگی، مادرش را بر اثر بیماری از دست داد. پس از آن، پدربزرگ و مادربزرگش مسئول بزرگ کردن او شدند. مونتگمری پس از فارغ التحصیلی ، یک سال را در کنار پدر و نامادری اش گذراند و اولین اثر خود را که یک شعر بود، در روزنامه ی دیلی پاتریوت به انتشار رساند. او سپس یک دوره ی معلمی دو ساله را در یک سال گذراند و در سال های 1895 و 1896 به تحصیل در رشته ی ادبیات پرداخت.جسد بی جان لوسی مود مونتگمری در روز 24 آپریل 1942 در خانه اش پیدا شد. ابتدا دلیل مرگ وی، انسداد شریان های قلب عنوان شد اما مدتی بعد، صحبت از افسردگی و خودکشی او به میان آمد.
بخشی از کتاب آنی شرلی در جزیره را با هم بخوانیم
شب پایان سال نه غروبی سرخ و آرام داشت و نه طلوعی زرد و صورتی. سال کهنه زمانی رخت بر بست که باد و طوفانی سرد و تند بر همه جا زوزه میکشید. آن شب یکی از شبهایی بود که طوفان بر مزار مرغزارهای یخزده و درههای تاریک میچرخید و چون موجودی گمشده زیر شیروانیها ناله سر میداد و دانههای برف را به شیشههای لرزان پنجرهها میکوبید.
آنی خطاب به جین اندروز که بعدازظهر به آنجا آمده بود و قصد داشت تمام طول شب در آنجا بماند، گفت: «از اون شبهاییه که آدم دوست داره پتو رو دورش بپیچه و دعای آخر سالش رو زیر لب زمزمه کنه.» اما لحظهای که آن دو در اتاق کوچک آنی خودشان را در پتو پیچیده بودند، جین اندروز اصلا به دعای آخر سالش فکر نمیکرد. او با لحنی خشک و رسمی گفت: «آنی اجازه میدی یه چیزی بگم؟»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.