درباره مجموعه کتابهای آنی شرلی
این مجموعه کتاب از هشت رمان تشکیل شده که آنی شرلی شخصیت اصلی آن است و داستان زندگی او از کودکی تا بزرگسالی روایت میشود. نگارش این آثار از سال 1908 تا 1921 به طول انجامیده و همواره در طول این مدت از سوی منتقدان و مردم تحسین شده است. به علاوه داستانهای آنی شرلی تاکنون به بیش از 36 زبان دنیا ترجمه شده و فروشی میلیونی در سراسر جهان داشته است.
عناوین هشت رمان این مجموعه به ترتیب عبارتند از: «آن در گرین گیبلز، آن در اونلی، آن در جزیره، آن در خانه رؤیاها، آن در ویندی پاپلز، آن در اینگل ساید، دره رنگین کمان، ریلا در اینگل ساید»
معرفی کتاب آنی شرلی دره رنگین کمان 7
دره رنگین کمان (به انگلیسی: Rainbow Valley) هفتمین جلد از داستانهای آن شرلی، اثر لوسی ماد مونتگومری است.
درباره کتاب آنی شرلی دره رنگین کمان 7
دره رنگین کمان نام محل مورد علاقهٔ فرزندان آنی برای بازی است. به همین سبب، داستانها هم در مورد فرزندان آنی است. کشیش جدیدی به گلن سنت مری میآید. او چهار فرزند دارد و همسرش را از دست داده. او دو پسر به نام کارل و جرالد و همینطور دو دختر به نام فیت و اونا دارد. این چهار نفر با فرزندان آنی دوست میشوند و اتفاقات جالبی را شکل میدهند…
با لوسی مود مونتگمری بیشتر آشنا شویم
لوسی مود مونتگمری، زاده ی 30 نوامبر 1874 و درگذشته ی 24 آپریل 1942، نویسنده ی کانادایی بود.مونتگمری در کلیفتون به دنیا آمد و در بیست و یک ماهگی، مادرش را بر اثر بیماری از دست داد. پس از آن، پدربزرگ و مادربزرگش مسئول بزرگ کردن او شدند. مونتگمری پس از فارغ التحصیلی ، یک سال را در کنار پدر و نامادری اش گذراند و اولین اثر خود را که یک شعر بود، در روزنامه ی دیلی پاتریوت به انتشار رساند. او سپس یک دوره ی معلمی دو ساله را در یک سال گذراند و در سال های 1895 و 1896 به تحصیل در رشته ی ادبیات پرداخت.جسد بی جان لوسی مود مونتگمری در روز 24 آپریل 1942 در خانه اش پیدا شد. ابتدا دلیل مرگ وی، انسداد شریان های قلب عنوان شد اما مدتی بعد، صحبت از افسردگی و خودکشی او به میان آمد.
بخشی از کتاب آنی شرلی در دره رنگین کمان را با هم بخوانیم
دوشیزه کورنیلیا با تردید گفت: «بله، فقط عضو کلیسای اسقفی است. البته بهتر از این است که متدیست باشد… ولی به نظر من آقای مردیت بین هم فرقه های خودش هم می توانست زن خوبی پیدا کند. اگرچه همین حالا هم فکر نکنم خبری باشد. همین یک ماه پیش بود که به او گفتم، “آقای مردیت! شما باید دوباره ازدواج کنید.”
طوری با حیرت نگاهم کرد که انگار پیشنهاد بی ادبانه ای داده ام. بعد با آن لحن آرام و آسمانی مخصوص خودش گفت، “زن من زیر خرواها خاک، خوابیده، خانم الیوت!” من گفتم “همین طور است، وگرنه پیشنهاد نمی دادم دوباره ازدواج کنید.” بعد بیشتر از قبل جا خورد. به همین خاطر بعید می دانم این قضیه ی رزمری هم جدی باشد. اگر یک کشیش مجرد به خانه ای که دختر مجردی زندگی می کند، دوبار سر بزند همه پشت سرش می گویند که حتما قصد خواستگاری کردن دارد.»
سوزان گفت: «اگر فضولی نباشد باید بگویم به نظر من آقای مردیت آن قدر خجالتی است که نمی تواند برای ازدواج مجدد، از کسی خواستگاری کند.»
دوشیزه کورنیلیا پاسخ داد: «او خجالتی نیست، باور کنید. شاید حواس پرت باشد، ولی خجالتی نیست. آن قدر غرق در خواب و خیال است که تصور می کند اوضاع دوروبرش خیلی خوب است و وقت هایی که حواسش سرجایش است، فکر می کند کار زشتی است که به یک زن، پیشنهاد ازدواج بدهد. نه، مشکل اینجاست که او تصور می کند همه ی احساساتش را همراه همسرش دفن کرده. متوجه نیست که مثل بقیه ی مردم قلبش هنوز می زند. ممکن است رزمری وست به دلش نشسته باشد که اگر این طور باشد، باید از این فرصت، نهایت بهره را ببریم. او دختر شیرین و کدبانوی قابلی است و برای آن بچه های بینوا و فراموش شده، مادر خوبی می شود، در ضمن…»
دوشیزه کورنیلیا سر تسلیم فرود آورد و اضافه کرد: «… مادربزرگ خود من هم عضو کلیسای اسقفی بود.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.