آبشار یخ
شاید خائنی میان ما باشد!
آبشار یخ داستان سولیگ فرزند بزرگ پادشاه است.
شاهزاده سولیگ ظاهری زیبا مثل خواهر خود ندارد. جنگی در گرفته است و سولیگ دختر بزرگ پادشاه به همراه برادر و خواهر کوچکش به کوه ها و قلعه ای که در دل آن کوه های سربه فلک کشیده قرار دارد پناه میبرند.
سولیگ اما ناجی خواهر و برادر خود میشود.
زمستان از راه می رسد و با یخبندانی که به وجود می آید کسی امکان خروج از قلعه را پیدا نمیکند.
به دلیل مسمومیت تعداد زیادی از نگهبانان قلعه می میرند و سولیگ با توجه به توانایی هایی که درون خود پیدا میکند، ناجی خوانواده خود میشود.
در این کتاب میخوانیم:
نمی دانم منظور آلریک از این که من دنیا را تکان یا شکل می دهم، چه بود. اما می دانم که حس میکنم انگار تازه دارم بیدار می شوم. من زیبایی آسا را ندارم، اما می دانم که داستان هایم دارند. من قدرت هرالد را ندارم، اما در درونم قدرتی را احساس میکنم که متعلق به خودم است.
من می دانم کی هستم.
من سولویگ هستم.
متیو جی. کربی نویسنده امریکایی این کتاب، تاریخ و روانشناسی خواند. از کودکی به نوشتن علاقه داشت. اولین کتاب او ساعت کوکی نام دارد و آبشار یخ که جایزه های زیادی از جمله ادگارد آلن پو و پن را از آن خود کرده است دومین اثر بلند این نویسنده است.
این رمان جذاب همچنین جزء 100 کتاب برتر نیویورک تایم انتخاب شده است.
نویسنده: متیو جی کربی
مترجم: محبوبه نجف خوانی
ناشر: افق
انتشار:
جلد: شومیز/ رقعی
قیمت 48
#شجاعت #درون_بلوغ
#اعتماد_به نفس
#فانتزی
#ماجراجویی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.