معرفی کتاب آوای وحش
کتاب آوای وحش را به جرأت میتوان معروفترین و پرمخاطبترین اثر جک لندن دانست؛ کتابی که در سال 1903 منتشر گشت و بعد از برگردان به بیش از 70 زبان دنیا و فروش میلیونها نسخه از آن، هنوز به عنوان اثری پرفروش در سراسر دنیا در حال چاپ است.
درباره کتاب آوای وحش
باک سگ نیرومندی است که در خانهی اعیانی قاضی میلر از همهی سگها ارج بیشتری دارد. مردم گروه به گروه به دنبال طلای زرد به قطب شمال هجوم میآورند و در این میان مانوئل -باغبان خائن- باگ را می فروشد و باک از روزهای شومی که انتظارش را میکشد، بیخبر است.
شخصیت اصلی کتاب سگی درشت هیکل به نام «باک» است که به دور از طبیعت وحشی در خانۀ قاضی میلر به عنوان حیوان خانگی زندگی میکند. یک روز باک دزدیده میشود و طی جریان تب طلای کلوندایک سر از آلاسکا درمیآورد. شرایط زندگی این سگ به کلی تغییر میکند او تبدیل به سگی سورتمهکش میشود که در هوای سرد شمال آمریکا ناچار است برای بقا و زنده ماندن تلاش کند. او بهمرور به طبیعت خود باز میگردد و به سگی وحشی تبدیل میشود که باید گلۀ گرگها را رهبری کند. نویسنده با خلاقیت خود باک را تا مرز بدل شدن به یک اسطوره پیش میبرد.
اقتباسهای سینمایی از کتاب آوای وحش
آوای وحش توجه کارگردانان سینما را نیز به خود جلب کرد. اولین فیلم اقتباسشده از این کتاب در سال 1935 ساخته شد. پس از آن، کن آناکین نیز موضوع این کتاب را جذاب و قابلتوجه یافت. او در سال 1972 فیلم خود را با اقتباس از این اثر ادبی ساخت. اما این پایان کار نبود؛ کریس سندرس، در سال 2020، فیلم خود را که اقتباس دیگری از کتاب جک لندن بود اکران کرد. هر سه کارگردان به نام کتاب وفادار بوده و فیلم خود را آوای وحش نامیدند.
با جک لندن آشنا شویم
او یکی از محبوبترین و شهیرترین نویسندگان آمریکایی است و همچنین اولین نویسندهی موفق طبقهی کارگر ایالات متحده بوده است. شیوه و سبک نگارش شیرین، روان و جذاب او طی مدت 18 سال، سبب خلق آثار مشهور فراوانی شده است.
از جک لندن تاکنون 51 کتاب و چندصد مقاله منتشر شده است. او با درآمد ماهانه 25 هزار دلار که از طریق نوشتن و فروش مطالبش کسب میکرد، گران قیمتترین و پرخوانندهترین نویسندهی آمریکا در زمان خودش محسوب میشود که حتی در اواخر عمرش درآمدش تا دو برابر رئیسجمهور آمریکا افزایش یافت. از مهمترین و معروفترین آثار او میتوان «آوای وحش»، «سپید دندان» و «گرگ دریا» را نام برد.
بخشی از کتاب آوای وحش را باهم بخوانیم
«باک، روزنامه نمیخواند وگرنه میفهمید که خطری در پیش است. خطری که فقط او را تهدید نمیکرد، بلکه در کمین همهٔ سگهای آن منطقهٔ ساحلی و هر سگی بود که عضلاتی نیرومند و پشمهایی بلند و گرم داشت و پشمهایش، بدنش را در برابر برف و سرما حفظ میکرد. چرا که مردم از پی یوجت ساوند گرفته تا سان دیهگو، همگی به قطب شمال هجوم آورده بودند. آنها فلز زردرنگی پیدا کرده بودند و هزاران نفر دیگر هم به سرزمینهای شمالی هجوم میبردند تا به آنها ملحق شوند و دنبال طلا بگردند. اینها هم سگ میخواستند؛ سگهایی تنومند، قوی هیکل، نیرومند و باارادهای که دوش به دوش هم فعالیت کنند.
باک در خانهٔ بزرگ قاضی میلر، در درهٔ آفتابگیر سانتاکلارا زندگی میکرد. این خانه دور از جاده و نیمی از آن پشت درختان پنهان بود. اگرچه از لابه لای شاخههای درختان میشد نمای ایوان وسیع و خنکی را دید که در چهار طرف خانه بود. راه کالسکه روی خانه، چمنزارها و درختان سپیدار بلند را دور میزد و به خانه میرسید. فضای پشت خانه جادارتر و وسیعتر از قسمت جلوی آن بود. آنجا طویلههای بزرگی بود که ده دوازده مهتر و پسربچه درشان مشغول کار بودند و چند ردیف کلبهٔ خدمتکارها، اتاقهای کوچک، دستشویی، درختان مو، علفزارهای سبز و باغهای میوه هم در آن قرار داشت. به علاوه تلمبهای برای کشیدن آب از چاه و استخر سیمانی بزرگی بود که پسران قاضی میلر صبحها و بعدازظهرها که هوا خیلی گرم بود، برای اینکه خودشان را خنک کنند، در آن شنا میکردند.
اما فرمانروای این زمینهای وسیع، باک بود. باک اینجا به دنیا آمده بود و چهار سال میشد که همینجا زندگی میکرد. درست است که سگهای دیگری هم بودند که در لانه یا اتاقهای نیمه تاریک آنجا زندگی میکردند، اما آنها به حساب نمیآمدند. حیوانات عجیبی بودند که خیلی کم پیدایشان میشد، مثل سگ ژاپنی توتس، یا سگ بیپشم مکزیکی ایزابل که انگار هیچوقت دماغشان را از لانهشان بیرون نمیآوردند و باز چند سگ شکاری دیگر بودند که وقتی توتس یا ایزابل از پنجره نگاهشان میکردند، با صدای بلند پارس میکردند و یک لشکر خدمتکار مسلح به جارو و زمین شورهای دسته بلند، از آنها محافظت میکردند.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.