معرفی کتاب خدای جنگ
چه کسی تاب مقاومت در برابر شمشیر کریتوس بزرگ را دارد؟ اگر شیفتهی دنیای خیالیِ جنگآوران و خدایان یونانی هستید، اگر قصد سفر در آتن اسطورهای را دارید، کتاب خدای جنگ اثر متیو وودرینگ استوور و رابرت ئی. واردمان را از دست ندهید.
درباره کتاب خدای جنگ
جنگآوری بیرحم به نام کریتوس، برده ی ایزدان المپنشین است. او که روح اسپارتا لقبش دادهاند اسیر و گرفتار کابوسهای گذشتهی تباهش و در حسرت رهاییست. از این رو، برای نجات از دِین به خدایان دست به هر کاری میزند. هنگامی که تمام امیدش را از دسترفته میبیند، خدایان آخرین خدمتش را از او طلب میکنند تا بردگی و بندگیاش پایان یابد. او باید خدای جنگ، آرس را نابود کند. اما بخت یک فانی ناچیز برای از میان برداشتن خدای جنگ بسیار اندک است! تیغهای آشوب مرگبار گداخته در دستش، یاری رساندن آتنا و عطش سیریناپذیرش برای انتقام، کریتوس را بر آن میدارد تا در جستجوی صندوقی نیرومند برود که میتواند آرس را بکشد… جستجویی که او را به اعماق معبدی اسرارآمیز میبرد. معبدی که بر شانههای تایتان عظیمالجثه، کرونوس، حمل میشود. خدای جنگ ما را از اعماق سیاه و تاریک هادس تا شهر جنگزدهی آتن و بیابانی گمشده در فراسویش با خود همراه میکند و دریچهای تازه بر افسانهی کریتوس و داستان این پرفروشترین بازی ویدئویی باز میکند.
کتاب خدای جنگ، سرگذشت کریتوس بزرگ را برای ما روایت میکند؛ انسان/خدایی خشن و خونریز، که گویی قرار است تا ابد اسیر نفرینِ کابوسهایش بماند. سرنوشتِ او در نبرد با آرس تعیین میشود. فرجامِ این جدال خونین چه خواهد بود؟ مرگ کریتوس؟ یا پایان کابوسهایش؟ و یا شاید، ظهور یک خدای جنگ جدید…؟
با متیو وودرینگ استوور بیشتر آشنا شویم
متیو وودرینگ استوور متولد 1962، رمان نویس داستان های فانتزی و علمی تخیلی آمریکایی است. او را شاید بیشتر بخاطر چهار رمان جنگ ستارگان شناخت. استوور در دبیرستان دنویل در ایلینوی تحصیل کرد و در سال 1979 فارغ التحصیل شد. وی سپس در سال 1983 از دانشگاه دریک فارغ التحصیل شد و سالها در شیکاگو اقامت گزید ، و سپس به سن پترزبورگ فلوریدا نقل مکان کرد. او یک رزمی کار در رشته Degerberg Blend است که تقریباً بیست و پنج هنر مختلف مبارزه از سراسر جهان را در هم آمیخته است. این سبک مبارزه بر نحوه نوشتن صحنه های مبارزه استور تأثیر می گذارد.
در بخشی از کتاب خدای جنگ می خوانیم
تمام کشتی به لرزه و ناله درآمد و در بوران شدید زمستانی به سمت بالا کج شد. گویی به منطقه ی کم عمق غیرمنتظره ای آنهم در عمیق ترین بخش دریای اژه رسیده بود ،کریتوس در حالی که لبهایش از دندانهایش کنده شده بود و با خشم می،غرید دستهایش را دور مجسمه ی آتنا در عرشه ی کشتی شکسته خود انداخت بالای سرش و روی دکل اصلی کشتی آخرین بادبان چهارگوش کشتی در طوفان ترک خورد و سقوطش صدایی سهمگین همچون انفجار صاعقه ای در نزدیکی ایجاد کرد. دسته ای عظیم از مخلوقاتی پلید و لاغر بسان زنانی زشت رو با بالهای خفاش بالای دکل و دور آن می.چرخیدند صدایشان همچون جیغی گوش خراش بود و اشتیاق به
خون در آن موج میزد. کریتوس غرید: «هارپی.»
او از هارپی ها متنفر بود جفتی از این هیولاهای بالدار در میان زوزه ی باد جیغ کشیدند و ناگهان با چنگالهای خون آلود خود بر محل ترک خوردگی دکل فرود آمدند. بار دیگر از دکل صدا برخاست و این بار سرانجام از جای ترک خوردگی شکست تکه تکه شد و باسرعت به گونه ای که گویی سیلی محکمی به هارپیهای اطراف نواخته باشد روی عرشه افتاد یکی از آنها در طوفان ناپدید شد؛
اما دیگری بیرحمانه چنگالهایش را در موهای یکی از کشتیبانان فرو برد و خودش را در جایش ثابت نگه داشت. آن هارپی ملوان اسیر و بخت برگشته را که فریاد میکشید و در آسمان تاب میخورد، با خود میکشید و میچرخاند تا چنگهایش را در گردنش فرو کند و از خونش که به پایین فوران میکرد تغذیه کند هارپی کریتوس را دید که نظاره گر واقعه است و جیغ خشمگین ممتدی کشید. سر ملوان را از تنش جدا کرد و به سوی کریتوس پرتاب کرد کریتوس سر آن مرد را که چون موشکی مهیب به سمتش پرتاب شده بود، با پشت دستش به شکل تحقیر آمیزی پس زد سپس هارپی بدن به جامانده از ملوان بیچاره را با شدتی پرتاب کرد که برای کشتن مردی عادی کافی بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.